یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

جریان سیّال

آن‌چه در ذهنم مشغول تَوَلْوُل[۱] (/tavalvol/) است:

سی‌دی، وبلاگ، پروژه، ساختار، دکتر سربازی آزاد، دانشگاه، کوه، شجریان، زرایر، پوریا، دلفی، اتاق، روتختی، تلفن، چسب نواری، م، انگشتر، Prison Break، موبایل، یاهو مسنجر، اسمبلی ۸۰۸۶ و ۸۰۸۸، قاصدک، شعر، دفتر ۱۰۰ برگ، ساعت رومیزی، رافونه، فاطمه، مریم، منگنه، موساد.


پس‌نوشت:

۱. تَوَلْوُلْ: وول خوردن، از ریشهٔ وَلْوَلَ در باب رباعی مزید تفعلل.

۲. «ببین که سیب دلم چرخ‌زنان تا ته رود، چگونه بین کسان دست به دست می‌گردد!»

۳. پاسخی بود به دعوت «زرایر» عزیز.

۴. ...

۵. می‌خواستم جریان هر یک از این کلمات رو هم ذکر کنم، امّا دیدم واقعاً حسش نیست! :دی

۶. دوست خوبم، هنوز وبلاگتو می‌خونم، ولی وقتی جایی برای حرف زدن نیست، چی انتظار داری بگم؟ تو هم که ماشالا هر دو سه ماه یه بار یه مطلب می‌دی و می‌ری!

و نسکت ...

آخه دلم تو و چی بیش کار بکنم کردی از که چقدر چنین همه مجازاتی هم باید برای در باید انتظارت تویی باشه رو هرچند می‌سوزه که آدم می‌دونم که بهتر فکرش از مجبوری اونی بی‌خودی که یکی به بکنه من شبیه چیزی حتّی بروز من بدی شادی رو باشم حتّی نیست شده که برای حاضر شبی چند که ساعت هم تحمّل باشم بکنی شادی‌ت حتّی خاطر احمق به برای به من حتّی یه که باید داری لحظه من چقدر مثل هم دوستی که که شده هستی ناراحت بی‌چاره‌ای بشم آدم از چقدر شنیدنش تو

غرنامه (۲)

توجّه: مقداری غر نسبتاً بی‌تربیتی و بداخلاقی پیش روی شماست.

+ به یارو می‌گم آقا یه خورده می‌شه بری اون طرف‌تر، می‌گه مگه این‌جا رو خریدی؟! خب نرو. به جهنّم.

+ سوار تاکسی می‌شی، طرف خودشو می‌کشه که کنار پنجره بشینه. خب بیچاره، بعداً خودت باید پیاده بشی که من برم پایین.

+ بچه‌ها چیپس می‌خورن و تکالیفشون رو تکمیل می‌کنن و به دوست‌دخترشون اس‌ام‌اس می‌دن؛ استاد براشون داستان مکاشفهٔ علما رو تعریف می‌کنه: به این می‌گن کلاس درس.

+ به مامان دوستم زنگ زدی که به دوستم بگه که بهم بگه که متأسّفی. خیلی ممنونم از این‌همه زحمتی که به خرج دادی. اگه نگفته بودی هم برام فرقی نمی‌کرد.

+ مگه من وقت اضافی دارم که بیام دم در ادارهٔ شما روزی سه ساعت الّاف بشم؟

+ آقاجون، نمی‌خوای حرف بزنی؟ خب نزن. مگه مجبورت کردن!! برا چی دروغ سر هم می‌کنی؟

+ یعنی نمی‌دونم به رانندهٔ آژانسی که حتّی مسیر کوتاه بین آژانس تا خونهٔ ما رو گم می‌کنه و به جای این‌که کمکی بشه برای زود رسیدن فقط باعث نیم‌ساعت تأخیر می‌شه چی باید گفت؟

+ آخه آدم ...، خیرِ سر عمّه‌ت اومدی رشتهٔ مهندسی درس بخونی، تو رو چه به خوندن کتابای علوم انسانی و ... ؟

+ وقتی رئیس دانشگاه رو وسط جمع مسخره می‌کنن و اون هم نمی‌فهمه که قضیه چیه و فقط همراه بقیّه می‌خنده، چه انتظاری باید از بقیه داشت؟

+ آخه بیچاره، فکر کردی خدا ازت راضیه که چادری سرت کردی که نمی‌تونی جمع‌اش کنی و وسط رانندگی میاد جلوی صورتت و می‌زنی به ماشین بقیّه؟ این الآن یعنی عفاف و حجابت حفظ شد و خدا هم خوش‌حاله؟!

+ عزیز من، وقتی می‌خوای وسط کلاس قمپز در کنی که «فصل و وجود» حالیته، قبلش یه چهار تا سؤال بکن ببین کسی نباشه توی کلاس که بفهمه همه‌چیزو داری سر و ته یاد دانش‌جوها می‌دی. بعدم دانش‌جوهای بسیجی بسیار خوبمون همه‌شون کف می‌کنن که واااای! اصطلاحات عربی خفن به کار برد.

سنتز

تز: شیر آب را باز می‌کند تا خود را بشوید.

آنتی‌تز: فریاد می‌زند که: «آااااااااااااااااااااااای!!!!»

سنتز: آب‌گرمکن روشن است.

جنون

جنون یعنی آن‌که با این‌که می‌دانی مثل سگ پشیمان خواهی شد، امّا به مسخره‌بازی‌ات ادامه دهی و حرف هیچ‌کس را هم به گوش نگیری.

شاید هم جنون چیز دیگری باشد!