یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

آداب کاری

صبح تا ساعت ۱۱:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- صبح به خیر

- صبح به خیر

(سر تکان می‌دهد)

(لبخند می‌زند)

و هر دو به مسیر خود ادامه می‌دهند.

از ساعت ۱۱ تا ۱۵:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- ظهر به خیر

- ظهر به خیر

(سر تکان می‌دهد)

(لبخند می‌زند)

و هر دو به مسیر خود ادامه می‌دهند.

از ساعت ۱۵ تا ۱۸:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

-خسته نباشید

- خسته نباشید

(سر تکان می‌دهد)

(سر تکان می‌دهد)

و هر دو به مسیر خود ادامه می‌دهند.

از ساعت ۱۸ تا ۱۹:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- خسته نباشید

- خسته نباشید

-کلیپ فلان رو دیدی؟

- نه

و هر دو با هم به اتاق دیگری می‌روند.

از ساعت ۱۹ تا ۲۰:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- خسته نباشید

- خسته نیستم ولی کیه که سر کنه با این $@%$های #$&%$

- آره به خدا

(سر تکان می‌دهد)

(سر تکان می‌دهد)

و هر دو به مسیر خود می‌روند.

از ساعت ۲۰ به بعد:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

و برای استفاده‌ی سریع‌تر از آسانسور شرکت سعی می‌کنند به نحو محترمانه‌ای از هم سبقت بگیرند. کسی که زودتر می‌رسد خود را به درون آسانسور پرت می‌کند و دکمه‌ی پایین را می‌زند.

هم‌کار دیگر به درب بسته می‌رسد.

(از پشت درب شیشه‌ای سر تکان می‌دهد.)

(لبخند می‌زند.)

و به هر دو به خانه می‌روند تا روزی دیگر.

منتظر

روزهاست که منتظرم ... شاید که بیایی باز و شاید مثل همه‌ی وقت‌های دیگر انگشت‌ات را بکنی توی سوراخ کوچک روی دیوار مقوّایی کارتُن کوچک‌ام و جلوی همین ذرّه‌ی نوری که دارد صبح اوّل وقت می‌تابد توی چشم‌هایم و خوابم را کمی ناآرام و قدری روشن‌تر می‌کند را بگیری.

کجایی؟

اگر می‌خواهی بیا، مثل همیشه، در بدترین زمان ممکن نیا!

اگر می‌خوابی بیایی، من هیچ، دیگران را بی‌خبر نگذار!

روزهاست که منتظرم ...