یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

جریان سیّال

آن‌چه در ذهنم مشغول تَوَلْوُل[۱] (/tavalvol/) است:

سی‌دی، وبلاگ، پروژه، ساختار، دکتر سربازی آزاد، دانشگاه، کوه، شجریان، زرایر، پوریا، دلفی، اتاق، روتختی، تلفن، چسب نواری، م، انگشتر، Prison Break، موبایل، یاهو مسنجر، اسمبلی ۸۰۸۶ و ۸۰۸۸، قاصدک، شعر، دفتر ۱۰۰ برگ، ساعت رومیزی، رافونه، فاطمه، مریم، منگنه، موساد.


پس‌نوشت:

۱. تَوَلْوُلْ: وول خوردن، از ریشهٔ وَلْوَلَ در باب رباعی مزید تفعلل.

۲. «ببین که سیب دلم چرخ‌زنان تا ته رود، چگونه بین کسان دست به دست می‌گردد!»

۳. پاسخی بود به دعوت «زرایر» عزیز.

۴. ...

۵. می‌خواستم جریان هر یک از این کلمات رو هم ذکر کنم، امّا دیدم واقعاً حسش نیست! :دی

۶. دوست خوبم، هنوز وبلاگتو می‌خونم، ولی وقتی جایی برای حرف زدن نیست، چی انتظار داری بگم؟ تو هم که ماشالا هر دو سه ماه یه بار یه مطلب می‌دی و می‌ری!

نظرات 19 + ارسال نظر
ارغوان! پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 05:36 ب.ظ

در ضمن دلت آب ، ماله من متولولتر بود.

عجب!

ارغوان! پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 05:37 ب.ظ

اااااااااااا پس باز چرا این جوری شد؟؟؟

چه‌جوری شد؟

زرایر پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 08:40 ب.ظ

کلمه های منم هرکدوم مربوط به ی چیزی بودن.

کلا ای روزا ذهنم واقعا شلوخ پلوخه و برا همینم زود به زود خسته و دیوونهمیشم و میزنم همه ی کاسه کوزه ها رو به هم می ریزم. :دی

به قول اون یکی سارا: طفلی وبلاگام. زورم فقط به او می رسه.

به قول خودم: به خاطر لطف و محبت و تعصب دوستانِ گرام... زورم به همونام نمی رسه. :دی

مرسی که زود نوشتین.

بله کاملاً معلومه ذهنتون در چه وضعی به سر می‌بره!
خواهش می‌کنم، با اون تهدیدا اگه زود نمی‌نوشتم ....
:دی

زرایر پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 08:42 ب.ظ

ای بابا این کیبورد من چرا نصف حرف ها و فاصله ها رو نمی زنه؟؟؟؟ همین الانم دوبار نوشته مو ویرایش کردم تا مناسب ارسال شد!!!

شکلک مو کندن لازم دارم الان!!!

:دی خب خواهر من بیا منو بزن! چرا انقدر حرص! بده برای قلبت ها!

گاما پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 11:16 ب.ظ

سلام
چه بحر رباعی مزیدی!
من اولین چیزی گه الآن تو ذهنمه لینوکس هست با سون ... جمع که شود چه شود!
شاد و سلامت باشیذ

:دی
لینوکس با سِوِن! یا خدا! چه شود!

ارغوان! جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 10:36 ق.ظ

کلاً در صدد تشکیل گروه زدن موجودیت زنده هستی؟؟!

هان؟ چرا؟

molden جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 06:23 ب.ظ

:) چه ذهن مشغولی!

:)

ارغوان! جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 08:07 ب.ظ

خودت برای زرایر نوشتی بیاد بزندت. تازه اطلاع دارم به یکی دیگه هم قول دادی، مورد تازیانه کتکهایش قرار بگیری.

عجب! به اون یکی دیگه قول دادم ولی به زرایر نگفتم که! به اون یکی قول دادم بذارم دو بار بزندم، به شرطی که از هیچ وسیلهٔ جانبی کمک نگیره و هر بار با دفعهٔ قبلی نوع زدنش فرق بکنه :دی

Kaka' جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

به به..به به.. ما اندر افکاراتتون ول نبودیم نه؟ آره خب ما سر جلسه ی امتحان بودیم

اگه توجه می‌کردی به زمانش می‌دیدی که مال دیروزه :دی یعنی وقتی که هنوز شما سر جلسه نبودی، وگرنه اگه امروز بود حتماً شما هم توش بودی. بعدشم که اینا فقط قسمتی از افکارمن ؛-)

ارغوان! شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 09:58 ق.ظ

تا جایی که خبر دارم ( از راههای موصادی البته) اون دوبار زدن و هر بار با بار قبل فرق کنه ، جزو قرارتون نبوده ها

:دی حالا می‌تونه باشه.

پروتی شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 10:24 ق.ظ

آخ جون دعوا
اگه دو ماه دیگه صبرک نین منم میام نظارت میکنم
آها راستی....
من موندم چرا بعضی وبلاگها اینقدر تند تند آپ میشن اما از صاحبانشون خبری نیست(اینو با ارغوان هم بودم)

:دی! نه متأسّفانه نمی‌تونیم دو ماه صبر کنیم.

[ بدون نام ] شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 10:25 ق.ظ

ویرایش ۵۰۰ام
این جملات گهربار چیه؟ ترجمه بفرمایین

سی‌دی، وبلاگ، پروژه، ساختار، دکتر سربازی آزاد، دانشگاه، کوه، شجریان، زرایر، پوریا، دلفی، اتاق، روتختی، تلفن، چسب نواری، م، انگشتر، Prison Break، موبایل، یاهو مسنجر، اسمبلی ۸۰۸۶ و ۸۰۸۸، قاصدک، شعر، دفتر ۱۰۰ برگ، ساعت رومیزی، رافونه، فاطمه، مریم، منگنه، موساد.

ها؟ آها. اینا یک‌سری کلمه هستن که نشانهٔ چیزایی هستن که در اون لحظه‌ای که این پست رو می‌نوشتم توی ذهنم وول می‌خوردن :دی

پروتی شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 10:26 ق.ظ

اهه
چه جالب اون پست بالایی منو بدون نام ارسال کننده زد اونوقت بلاگگفا امواتمون رو جلو چشممون میاره تا سند میکنه

:دی
همینه دیگه! بلاگ‌فا به درد نمی‌خوره که!

ارغوان! شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 02:35 ب.ظ

خب پروتی جان ، طبق گزارش موصاد ، امکان صبر کردن برای دو ماه نیست. در ضمن موجود جان ، دیر اعلام کردی شرایط جدیدتو ، موکل من قبول ندارد. باید همون به وقتش می گفتی.
--------------
این پیغام خصوصیتو درست کن.
-------------
announce me if ur plans change

عجب!
------------
عجب.
------------
باشه.

ارغوان! شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

در ضمن باره آخرت باشه به بلاگفا توهین می کنی ها

بلاگ‌فا خیلی بی‌خوده :دی :پی

ارغوان! شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 07:42 ب.ظ

هه هه

ها؟

ارغوان! شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 08:12 ب.ظ

بشین سر پرزنتیشنت().ااااااااااااااااااا
در ضمن ها نه بله.و

ها! (سر لج افتادم این چند وقته! شما جدّی نگیر!)

رایان سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 09:00 ب.ظ

حرفی نیست ها
ولی وقتی Prison Break هست اینجا
حیف نیست LOST نباشه؟
میبینش؟

راستیتش می‌ترسم ببینمش معتاد بشم. :دی

ارغوان! چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 11:20 ق.ظ

نه خب رایان جان، بچه ام پریسن بریک دستش داره ، لاست رو قراره یه دوس بسیار خوبش براش ببره که نبرده. ای بگم خدا دوست رو چی کار کنه!

واقعاً!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد