یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

my orange dingy ...

my love is like sunshine,

the kind that shines on ripened grain

the kind that shines on  small kind faces by the beach, before getting all wet and sticky

its just like a newborn child, with its dumb cries and its complicated stares

my love is rich

rich like a blueberry, its juice running down my face

like the colour red crossed on the badge just on your sweatshirt

like a smile, a smile filled with joy and happiness

my love is smart

like a bee knowing its honey

like a girl doing her hair on prom nights

my love is smart

like the conservation theory, like a big wooden piano

my love is everything I am, everything I can be

like what you bring in me

اعتماد به نفس

می‌ری توی فوروم، طرف usernameاش رو گذاشته jingoolak671. هر کی ندونه فکر می‌کنه همه‌ی usernameهای jingoolak، jingoolak1، ... تا jingoolak670 رو قبلاً یکی گرفته!

گاهی شتابان می‌رود گاهی خرامد سوی من

دیدار دوست را فردا برایم رقم زدند.

برگ برگ این زندگی را به آتش خواهم کشید، تا شاید پاکی آن دامانم را از لکّه‌ی خونین گناه پیشین پاک دارد.

مایکروبلاگیسم مزمن

دنیای غریب مایکروبلاگیسم گویی برای من ساخته نشده بود، امّا چه‌طور است که مخاطبانم از من مایکرومطلب می‌خواهند؟

آداب کاری

صبح تا ساعت ۱۱:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- صبح به خیر

- صبح به خیر

(سر تکان می‌دهد)

(لبخند می‌زند)

و هر دو به مسیر خود ادامه می‌دهند.

از ساعت ۱۱ تا ۱۵:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- ظهر به خیر

- ظهر به خیر

(سر تکان می‌دهد)

(لبخند می‌زند)

و هر دو به مسیر خود ادامه می‌دهند.

از ساعت ۱۵ تا ۱۸:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

-خسته نباشید

- خسته نباشید

(سر تکان می‌دهد)

(سر تکان می‌دهد)

و هر دو به مسیر خود ادامه می‌دهند.

از ساعت ۱۸ تا ۱۹:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- خسته نباشید

- خسته نباشید

-کلیپ فلان رو دیدی؟

- نه

و هر دو با هم به اتاق دیگری می‌روند.

از ساعت ۱۹ تا ۲۰:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

- سلام

- سلام

- خسته نباشید

- خسته نیستم ولی کیه که سر کنه با این $@%$های #$&%$

- آره به خدا

(سر تکان می‌دهد)

(سر تکان می‌دهد)

و هر دو به مسیر خود می‌روند.

از ساعت ۲۰ به بعد:

دو هم‌کار به هم می‌رسند.

و برای استفاده‌ی سریع‌تر از آسانسور شرکت سعی می‌کنند به نحو محترمانه‌ای از هم سبقت بگیرند. کسی که زودتر می‌رسد خود را به درون آسانسور پرت می‌کند و دکمه‌ی پایین را می‌زند.

هم‌کار دیگر به درب بسته می‌رسد.

(از پشت درب شیشه‌ای سر تکان می‌دهد.)

(لبخند می‌زند.)

و به هر دو به خانه می‌روند تا روزی دیگر.