یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

برای آن‌ها که ...


... ادامه‌ی مطلب را می‌خوانند و تا تهش را می‌روند.

مدّت‌هاست که دلم می خواهد بنویسم، امّا دل قلمم گویا نمی‌خواهد. برای خیلی‌ها شاید عجیب باشد، امّا من از آن دست آدم‌هایی هستم که با قلم انس دارم. منظورم از قلم، مفهوم انتزاعی ابزار نوشتن نیست؛ منظورم خود قلم است. یکی از آن خودنویس‌های قدیمی و سبک و خوش‌دست که با آن‌ها می‌توانی مدّت‌ها بنویسی و دستت سنگینی باری که بر دوش دارد را حس نکند.

من دوست دارم آن‌چه که می‌نویسم را دوباره و سه‌باره و چهارباره بخوانم. برای خودم بلند بلند بخوانمش، ببینم چه‌طور به گوش می‌آید و آهنگش را تجسّم کنم و با کلماتش بازی کنم و دوباره بنویسمش.

پاراگراف‌هایش را کم و زیاد کنم. جملاتش را تغییر دهم. از نو آن را بنویسم.

با آن زندگی کنم.

امّا این روزها، نمی‌دانم چرا، قلمم برای نوشتن در وبلاگ سنگین شده. انگار همه‌ی توان خامه‌ی قلمم، برای «او» صرف می‌شود.

شاید باید خوش‌حال باشم که تمام وجودم برای اوست. در واقع، خوش‌حالم که تمام وجودم برای اوست. امّا ...

بشنوید

نظرات 8 + ارسال نظر
همت دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 05:51 ب.ظ http://heyatonline.blogfa.com

شاید...
مطمئنی دل قلمت را نشکستی؟
چرا دل دل میکنی؟

راستش مطمئن نیستم :) حتّی مطمئن نیستم که چه اتّفاقی افتاده است.

کوچولوترین ستاره جمعه 16 اردیبهشت 1390 ساعت 10:11 ق.ظ

او کیست ؟
من نمیدونم چرا گنگ نوشتن را همه دوست دارن
ای بابا
بجای قلم از مداد استفاده کن .. شاید دستت خسته شده

:)
باشه خب! چه عصبانی!

مرد یخ زده جمعه 16 اردیبهشت 1390 ساعت 06:49 ب.ظ

بعضی وقتا لج بازی می کنه دیگه..همون قدر که تو دوس داری بنویسی..اون دوس نداره که بنویسه
همون قدر که تو ازش می خوای همپات باشه..ازت می خواد دست از سرت برداری
رفیق نیمه راه بازی در میاره گه گداری

آره. البتّه الآن مشکل این نیس ...

تو شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 02:48 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

بپا پسر...بگذار فقط بخشی برای او باشد...تنها بخش کوچکی را به نام او کن...

گمانم سندش را ربوده. دیگر جایی نیست ...

کوچولوترین ستاره چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:26 ق.ظ

باید دعوا کنم که ننویسی دیگه
بعدا هم میام دعوات میکنم که چرا وبم نمیای

عجب!
خب باشه بیش‌تر میام ...

molden یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

ما هم خواندن چند باره مطالبتان را همیشه دوست داشتیم و شنیدنش با صدایتان برایمان لذتبخش بوده است.
امیدواریم همیشه قلمتان استوار و پابرجا بماند. و فکر میکنیم که حالا که قلمتان برای "او" مینویسد، اگر شریکمان کنید در خواندنش، باید منتظر بهترین نوشته هایتان باشیم!

:) مرسی از این همه لطف. امیدوارم مطالبم به‌تر باشند، هرچند که قطعاً کم‌تر خواهند بود!

[ بدون نام ] دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 ساعت 10:21 ب.ظ

چیز عجیبی نیست فقط همراه زندگیت عوض شده...

:)

zarair یکشنبه 8 خرداد 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

حالا این "او" کیه؟

همیشه «او» هست که براش بنویسیم. مگه نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد