یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

ناغافل ...

باز هم آمده‌ای سراغم. این بار، بر خلاف همهٔ دفعات گذشته، ناغافل آمدی. یعنی، ناغافل که نه، می‌دانستم می‌آیی. امّا نمی‌دانستم کی. وقتی آمدی، با این‌که انتظار آمدنت را می‌کشیدم، امّا انگار غافل‌گیر شدم.

پشت میزم نشسته بودم، رو به پنجره، و باد پرده‌ها را موّاج کرده بود و صورتم را نوازش می‌کرد. آفتاب خیلی تند نبود و نور طلایی رنگش، تا نزدیک پایه‌های میزم آمده بود. برای لحظه‌ای چشمانم را بستم. وقتی بازشان کردم، تو آن‌جا بودی.

لب پنجره نشسته بودی و پاهایت را مثل بچه‌های هفت هشت ساله تکان تکان می‌دادی. موهایت در باد افشان شده بود و مثل هاله‌ای بنفش‌رنگ دور سرت چرخ می‌زد. برای لحظه‌ای، وقتی دیدم چه‌طور بی‌خیال و رها لبهٔ پنجره‌ام نشسته‌ای، قلبم ایستاد. خواستم فریاد بزنم مراقب باش. بعد تو توی چشم‌هایم نگاه کردی و خندیدی. و من، خندهٔ تو را که وهم من هستی با تو شریک شدم.

خنده‌ات از ته دل بود - صاف و ساده. باز توی چشم‌هایم نگاه کردی و دست‌هایت را از لبهٔ پنجره برداشتی. طوری که دیگر به هیچ جایی اتکا نداشتی.بعد خودت را از پشت رها کردی ...

نفهمیدم چه‌طور خودم را رساندم لب پنجره. سعی کردم در هوا،‌ مچ دستت را چنگ بزنم. امّا تو دیگر آن‌جا نبودی.

پایین را نگاه کردم. هیچ. برای لحظه‌ای، هراسان شدم. صدای خندهٔ نخودی‌ات در گوشم پیچید. و من، با تو، که وهم من بودی، با تو شریک شدم ...

نظرات 3 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم شنبه 4 مهر 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://xxxy.blogsky.com

دخترک مو بنفشتو خیلی دوست دارم.

منم دوستش دارم.

molden دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 05:56 ب.ظ

میدانستید توهم تان بسی دوست داشتنی ست؟

هوم؟ تو هم همین فکر رو می‌کنی؟
من که دوستش دارم!

گاما شنبه 25 مهر 1388 ساعت 08:59 ق.ظ

سلام
خوب توهم زدن کار خیلی جالبی هست باید امتحانش کنم ولی خوب دخترک مو بنفش رویا هاتون رو نمی تونم تصور کنم چون من بنفش دوست ندارم آبی دوست دارم اونم نه برای مو بلکه برای روسری و ... حالا بماند خیلی ها این جوری اند در این مواقع!
شاد و سلامت باشید

خب مگه لازمه دختر تصوّر کنی؟؟ :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد