نمیدونم چرا اینجوری شده دوستیهای ما؟ داشتم بعد از مدّتها امروز با دوستام حرف میزدم. هی یکیشون یه جملهای میگفت و بقیه میخندیدن. خود جمله هیچ معنایی نداشت، ولی بیانگر معنا یا در واقع یه ایهام جنسی و رکیک بود. برام اصلاً قابل درک نبود که چرا باید دوستای من، دوستای بچهمثبت من، کسایی که شاید اوّل دبیرستان با فکر کردن به همچین چیزایی تا بناگوششون سرخ میشد، به همچین چیزایی بخندن؟
بعد یه خورده بیشتر فکر کردم، دیدم اصلاً بحث ربطی به دوستای من نداره؛ توی کلّ جامعهمون همینه. حتّی مرز پسر و دختری هم نداره.
توی دانشگاه که میری - اونم دانشگاه ما که بچههاش از این نظرا نسبتاً شوتن - دختره به پسره میگه: سلام ...ای، چهطوری؟ پسره هم بهش میگه خودت که خوبی، ...ات چهطوره؟
و بعد هم هر و هر میخندن. این آیا روش درستیه برای گرم کردن یه جمع دوستانه؟
ادب و تربیّت اینا وقتی اینه، ادب و تربیّت بچههاشون چی میخواد بشه؟ واقعاً نسل بعدی بچههای جامعهٔ ما میخوان پرچمدار چهجور رفتار و منشی بشن؟ من یکی که از الآن برای آیندهٔ بچههایی که ندارم احساس خطر میکنم؛ برای دوستاش، برای وضع اقتصادیش، برای ... . ولی از همهچیز بیشتر نگران دوستاشم.
خدایا، یه کمکی بکن و این ادب و تربیّت رو به جامعهٔ ما برگردون.
(نوشته شده در ۳ اردیبهشت ۱۳۸۸)
پسنوشت: در همین راستا نگاه کنید به پست «ادب امروزه ...» از وبلاگ «نوشتههای یک نویسندهٔ دیوانه» که شاید بهتر از این هم موضوع رو مطرح کرده باشه. و شاید هم بهتر باشه چون از زبون یه دختر نوشته شده تا ببینید که مرز جنسیّتی نداره این قضیه.
می بینم... وقتی بزرگترهای ما اولین و ابتدایی ترین نکات اخلاقی انسانی رو زیر پا میذارن؛ دروغ و تقلب رو مرام و منش خودشون می کنن و به خودشون افتخار می کنن؛ من از نسل بعدی انتظار هیچ نکته مثبتی رو ندارم.
اوهوم. واقعاً هم همین طوره!
میگن "ادب از که آموختی؟ از محمود!"
وقتی به اصطلاح دکتر در سخنرانیش یه عدهای رو "کثافت" میخونه چه انتظاری میشه از بچهها داشت؟
مطمئنی بچههای دانشگاتون نسبتا شوتن؟ دانشگاه ما که گفته میشه خیلی خفنن و اینا این مدلی با هم حرف نمیزنن!!!
تو جمع دوستانمون یه عده از جمله من اگه حضور داشته باشن بچهها مراعات بیشتری میکن. نه که چیزی بگیم ها. نه! فقط اونا خودشون حس میکنن ما مودبیم رعایت میکنن :دی
! :دی
عجب. نه منظور از شوتن اینه که خیلی هم توی نخ این چیزا نیستن. بابا مؤدّب! :دی
نمی خوان نظرمو سیاسی کنم ..ولی یه نگاهی به جامعه امروزمون بکن ..به سریال های پر بیننده و سینمامون به تاترامون ..همه این ها یه جور دیگه حرف می زنن ..این ها که خوبه رئیس جمهورمون که دیگه اخرشه ..من خجالت می شکم وقتی پریزنت کشورم حرف می زنه ...
واقعاً! کاملاً به نکتهٔ به جایی اشاره کردین.
قرار بود وبلاگ من در اینجا مطرح بشه؟ نمیدونستم.
قرار بود مطرح نشه؟ ببخشید.
عجب!
:دی
گفتم که نمیدونم ...
هوم. حیفم اومد مطرح نشه ؛-)
شاید چون ارزش ها و ضد ارزش ها برامون عوض شدند. شاید چون معنی بزرگ شدن، با کلاس بودن، شوخ و خوش مشرب بودن، مورد قبول واقع شدن برامون تغییر کرده. شاید چون اگه هنوز فکر کنی برات مهمه که در مقابلت درست حرف بزنن، از جمع طرد شده ای و به جایی اینکه بقیه رو تغییر بدی، خودت تغییر می کنی.شاید چون بعضی از مادر و پدرا فراموش کردند مهمتر از آسایش و راحتی بچه ها ادب و تربیتشونه. چون خانواده داره معنیش رو از دست میده. حتی شاید چون برامون خودمون و هدفهامون از هر چیزی مهمتر شده.
هوم. موافقم. انگاری ارزشهای همهمون دیگه عوض شده. ولی نمیدونم چرا هنوزم با معیار قدیمی دارم ادب و تربیّت رو میسنجم. شایدم کار من غلطه!
نمی دونستم م. ه. ر. ن. و. ش هم وبلاگ داره.
عجب. داره؟