یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

۶ - وجود

شاید ساده‌ترین جمله‌ای که از نظر فلسفی و عقلی بشه در اون شک قائل شد، همین عبارت «من هستم» باشه. این که من وجود دارم، این که من واقعاً «هستم»، از کجا قابل تعیینه؟

چه چیزی باعث می‌شه که فکر بکنم هستم و وجود دارم؟

چه چیزی به من می‌گه که به جز من، بقیّهٔ چیزا هم هستن؟

آیا صرفاً این‌که کس دیگری تأیید بکنه وجود من رو، وجود من اثبات می‌شه؟

می‌گن هر کسی سه نوع وجود داره: وجود جسمی، وجود فردی و وجود کلامی.

وجود جسمی هر کس قسمی از وجودشه که زمانی از رحم مادرش خارج می‌شه و زمانی هم فاسد می‌شه و اثری از آثارش توی دنیا باقی نمی‌مونه.

وجود روحی همون خودآگاهی فرد و احساس او نسبت به بودن و احساسات و احوالات خودشه.

وجود کلامی هر کس، چیزی از اونه که دیگران به زبون می‌آرن. مثلاً این‌که فلانی آدم بی‌خودی بود وجهی از وجود شما رو تعریف می‌کنه که بودن یا نبودنش دست شما نیست.

هر کسی که «هست»، «وجود داره». شاید این جمله مسخره به نظر برسه، ولی حقیقت داره. همین که شما پذیرفتید که هستید، سه نوع وجود خواهید داشت و بس.

امّا بعضی‌ها میان و «بود» خودشون رو زیر سؤال می‌برن، مثل دکارت، مثل غزالی، و مثل خیلی‌های دیگه. همهٔ این افراد وقتی خودشون رو کشف می‌کنن که قبول می‌کنن در زمرهٔ وجود فردی حتماً هستن. درک ما از وجود خودمون، یک نوع علم حضوریه، که از وجود ما لاینفکّه، در نتیجه نمی‌شه انکارش کرد.

حالا سؤالی که پیش می‌آد اینه که وقتی یکی «نابود» می‌شه، اون وقت چه اتّفاقی می‌افته؟ آیا همین که جسمش از جهان رفت، نابود شده؟ آیا همین که از خاطره‌ها محو شد نابود شده؟

نکتهٔ  دیگه اینه که آیا این‌که من جسمی داشته باشم و خودم هم به وجود خودم واقف باشم، ولی دیگران به هیچ وجه نشونه‌ای از شناختن من بروز ندن، وجود من منتجّ به اثری خواهد شد؟

آیا تأثیری که قبول کردن وجود من در نظر دیگران بر بودن من داره، همون تأثیر رو هم انکار وجودم توسّط دیگران در نابودی‌م داره؟ یعنی آیا اگه همون‌طوری که یکی بگه تو هستی بودن من رو داره تأیید می‌کنه، اگه کسی نباشه که بگه تو وجود داری، وجود تو زیر سؤال می‌ره؟

می‌دونیم که برای اشیاء وجود فردی معنایی نداره. پس آیا اگه همهٔ عالم ناگهان فراموش کنه که مثلاً فلان تابلو وجود داره و بودنش رو هم ندیده بگیره، آیا اون تابلو دیگه نیست؟

در مورد خاطرهٔ ملّت‌ها و تاریخشون چی می‌شه گفت؟

آیا اگه مثلاً مردمی که امروز در ایران زندگی می‌کنن و تمام مردم جهان، فراموش کنند که روزی در این مکان هخامنشیان زندگی می‌کرده‌ن، دیگه این قوم وجودش بی‌معنا خواهد بود؟

چه‌قدر سؤال! و چه‌قدر جواب‌ها می‌تونن با ارزش و مختلف باشن!

(نوشته شده در ۳۰ اردی‌بهشت ۱۳۸۸)

نظرات 11 + ارسال نظر
‌Zaq جمعه 8 خرداد 1388 ساعت 11:52 ب.ظ http://zaq.blogsky.com

یکی از فان های من بحث در این مورد است ولی این بحث را تنها به صورت رو در رو ترجیح میدهم!!

هااااا! من که پایه‌م!

رویا شنبه 9 خرداد 1388 ساعت 01:10 ق.ظ

جالب و سخت بود...
چیرایی به ذهنم رسید که بعدا می نوسیم...
ممنون از این پستتون

:)
بسیار عالی‌است که بنویسید.
قابلی نداشت.

حسین شنبه 9 خرداد 1388 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.hosseinkalateh.blogfa.com

سلام میلاد جون
به نظر من وجود و نابودی رو نمیشه این جوری تعریف کرد
میتونیم بگیم که همه چیز وجود دارند و فقط به هم تبدیل میشن
که در سطح زیراتمی اصلا این تبدیل شدن ها به معنی نابودی و یا بوجود امدن نیست

هوم، البتّه من از دید دیگری بررسی کرده بودم مسئله رو!

molden شنبه 9 خرداد 1388 ساعت 05:27 ب.ظ

ذهن من خیلی توانایی نجزیه این مسایل را ندارد یعنی به واقع بهشان فکر هم نمیکنیم. نه اینکه چون در امتحاناتیم‌ها. نه! کلا تواناییش را ندارد! در حال حاضر بیشتر فقط زندگی میکنیم بدون فکر...
راستی جریان این شماره‌ها چیست؟

عجب! نه بابا! این که انقدر هم مسئلهٔ سختی نیست! احتمالاً اون قسمت بودن یا نبودن مسأله این است (!) اش رو خوندی و پشیمون شدی :دی

--- شنبه 9 خرداد 1388 ساعت 10:22 ب.ظ

خصوصی جات لطفاً!

هین

زرایر شنبه 9 خرداد 1388 ساعت 11:45 ب.ظ

گیجیدم!!!

وا؟

greenplum یکشنبه 10 خرداد 1388 ساعت 09:08 ب.ظ

میگم موجود زنده نمیشه یه کاری بکنی این قالبت یه خورده سبک تر شه؟

نچ. یعنی می‌شه‌ها، ولی باید قالب رو کلّاً عوض کنم.

ایده دوشنبه 11 خرداد 1388 ساعت 11:35 ق.ظ http://4me.blogsky.com

نیس آدم اهل کتابی هستی، واسه همین پیشنهاد کتاب به تو شاید معنی نداشته باشه.
این نوشته منو یاد کتاب «پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است» انداخت.
Wisdom without Answers-a brief introduction to philosophy نوشته دنیل کٌلاک و ریموند مارتین
کتاب خوبیه. اگر نخوندی بخون.

هوم، ولی نخونده‌م این کتابه رو. بایستی جالب باشه. مرسی!

پیله دوشنبه 11 خرداد 1388 ساعت 07:53 ب.ظ

تا اطلاع ثانوی از دادن نظر در این مورد معذوریم.
میشه یکی به من بگه این چند روزه چه خبره؟

هوم؟ کدوم چند روز کجا چه خبره؟

پیله سه‌شنبه 12 خرداد 1388 ساعت 10:37 ب.ظ

چند وقت اخیر!!!! حداقل در اطرافیان من!!!!
چند روز پیش شروع کردم به نوشتن یه مطلب راجع به همین چیزایی که تو نوشتی! صبحش رفتم دانشگاه یکی از دوستان اومد گفت دیشب داشتم رو این موضوع فکر می کردم و یه بحثی صورت گرفت. عصرش یکی دیگر از دوستان رو دیدیم و ایشون که علاقه زیادی به فلسفه دارند شروع کردند به توضیح راجع به فلسفه و بیشتر صحبتشان در این مورد بود! اومدم نت وبلاگ تو رو باز کردم، مطلبت راجع به...! در آخر هم پدرم گفتند حوصله داری یکم با هم بحث کنیم و دقیقا موضوع انتخابی پدر برای بحث...!

عجب!
خب شاید یک نوع اپیدمی تشکیک و تأمّل در فلسفهٔ وجود بین مردم افتاده باشه! بد که نیست. هست؟

مهرنوش شنبه 16 خرداد 1388 ساعت 06:44 ب.ظ

نه خدایی فکر کردی میشینم این ها رو میخونم؟ اونم تو این وقت کم؟ عمرا.

نه. انتظاری هم نداریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد