توی خیابانم. قدم زنان و بیاندیشه. چشم تو چشم میشویم.
***
تو داری لبت را میگزی و موهای میشیات از زیر روسری بیرون زده. اخم کردهای. زن سالخوردهای کنارت میآید. مادرت است. قیافهاش ناراحت است و چادرش را به دندان گرفته. دارد فکر میکند که چهقدر باید از اینکه دخترش موهایش را بیرون گذاشته خجالت بکشد. نگاهی از زیر چشم به او میکنی. اخمت بیشتر در هم میرود. بار اوّل نیست که سر این موضوع با هم بحثتان شده. موبایلت زنگ میزند. نگاهی به اسم روی گوشی میکنی. خواهر کوچکت است که زنگ زده تا ببیند احوالت چهطور است. از اینکه قبل از بیرون رفتن دعوا کردهای نگران است. اعتنایی نمیکنی و به قدم زدن ادامه میدهی. با خودت فکر میکنی، این دوره دیگر جای این امّلبازیها نیست. امّا چیزی نمیگویی. دوباره لبت را گاز میگیری. قدمهایت را کمی تند میکنی و دستت را زیر بغل زن میاندازی و از کنارم رد میشوی.
لب دریا برویم
تور در آب بیندازیم
و بگیریم طراوت را از آب.
عجب!
عجب
:)
قضیه ی این دو رنگ نوشتن چیه؟؟
اگه مشکی ها رو با هم بخونی ، معنی میده ولی با خاکستری ها ، نمیشه یه معنی درست رو فهمید
خب من نباید بگم که! فهمیدنش با شماس!
چرا معنی نمیده؟؟؟
از کی تا به حال چشم تو چشم مردم میشوی؟
اونم از نوع مونثش؟؟؟؟؟
از یه چند وقت پیش گویا.
سلام
خوب معنی که می ده ولی زیاد جالب نیست...!
ولی این رد شدن چه معنایی داره ...!
...
شاد و سلامت باشید
...
عجِِِِِِِب ترین آپی بود که تا حالا دیدم!
:دی
چرا اسمش یکه؟
چون اوّلشه.
قشنگ بود! طرز بیانش خوب بود
تشکّرات
چه خیال پردازی در مورد یه رهگذر...
یه بار یه شعر یه جا خوندم...
از کنار هم میگذریم
مات میمانم
مات میمانی
افسوس!
دو غریبه هیچ حرفی برای گفتن ندارند...
قشنگ بود.