کنار در ایستادهای و من به سویت میدوم. از خود بیخودم. در آغوشت رها میکنم این تن خستهام را. گرم در آغوشت میگیرم. پیراهن سفیدت چه برقی میزند! دستانت را از پشتم حلقه میکنی و مرا به خود میفشاری. گرمایی ناگهانی قلبم را در هم میفشارد؛ و من با شگفتی، به پیراهن سفیدت نگاه میکنم که چه ناگهانی سرخ میشود، و نوک خنجری که از میان سینهام، از میان قلبم بیرون زده.
بیا باهم لینک کنیم اگرمیخواهید مرا به نام "بلخ ژورنالیزم" لنک کنید بعد خبرم بدهید تا شمار ا هم لینک کنم
حکمنت
چرا عنوانش کجایی است؟
==========
چرا همش یکی می میره؟ یا می خواد بمیره؟
فعلا قراره زندگی کنیم. نمی شد پایانشون خوش باشه؟ از پایان خوش فراری هستیم؟ چرا نمی شه مثل همه داستانها و افسانه های قدیمی ، living happily ever after آخرشون نوشته بشه؟
من خب از داستانایی که happy ending خشک و خالی هستن هچ خوشم نمیآد.
سلام دوست عزیز خرسندم به اطلاع برسانم سیستم کلیکی شرکت ما راه اندازی شد
در همین ابتدای کار 3 وب سایت بزرگ ایرانی همکاری خود را با ما اغاز کردند
1.www.cmesle.com
مرجع دانلود فیلم و بازی
2.www.pclord.ir
مرجع دانلود اهنگ عاشقانه
3.www.dir-link.com
بزرگترین وب دایرکتوری وب سایت ها
شما نیز با پیوستن به جمع ما کسب درامد کنید
در صورت داشتن هر گونه سوال با ای دی زیر تماس بگیرید
info_cdonline
ادرس سیستم کلیکی ما
www.cdonline.info/webmasters
واو! نمیدونی چقدر منتظر شنیدن خبر راهاندازی سیستم کلیکی شرکت شما بودم!
دوستی و معرفت کجایی؟؟
یا شایدم مهر و محبت کجایی؟؟
یک چیزی تو همین مایه ها.
به نظرم اینا باید باشه فاطمه خانوم.
آره میلاد؟
آری شاید.
:-)
im so disappointed?
That, I sure am
Shouldn't I be?
سلام
حالم رو اساسی گرفتید نمی شد یه رنگ دیگه باشه یا یه جور دیگه تموم بشه!
خون ز سینه می رود هنوز
آه می کشم شب نشد چو روز!
...
شاد و سلامت باشند!
چرا؟ مگه قرمز چشه؟ ؛-)
شهید شدی؟!
هنوز خوشبختانه سعادتش رو نداشتیم.
نفهمیدم..متاسفانه!
ها؟؟
عجبببب چه خنجری بوده که از اون ور رفته تو از این ور زده بیرون....
قشنگ بود دوسش داشتم یه زمانی کوچولو که بودم فکر میکردم مرگم اینجوریه که یکی خنجر از پشت میزنه بهم منو میکشه برای همین هیچ وقت نمیذاشتم پشتم خالی باشه.
:دی آره خدایی خنجرش خیلی دراز بوده. بعد خنجر به این درازی رو کجا قایم کرده بوده خدا میدونه!
شاید تو آستین لباسش؟؟؟؟
:-؟ شاید.