یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

نویسنده مرد؟

اوّل

وقتی قلم را روی کاغذ می‌گذاری و آن را حرکت می‌دهی، وقتی شیرهٔ قلم روی کاغذ خشک می‌شود، وقتی کاغذ را از روی میزت بر می‌داری و آرام و مطمئن آن را به دست دوستت می‌دهی، وقتی کسی بعدها بی‌اجازه آن را بر می‌دارد، آن وقت است که تو مرده‌ای.

وقتی مطلبت را منتشر کردی، دیگر تو نویسنده‌اش نیستی. حقّی بر تو وجود ندارد. تو حرفت را زده‌ای. تمام. دیگر تو ضمیمهٔ کاغذ مچاله، شیک، گلاسه، کاهی، تاخورده، ترک خورده و یا داغ و تازه از چاپ درآمده‌ات نیستی. از آن‌جا به بعد، کار با خواننده است. در چشم رولان بارت (در خروش زبان)، این‌طور شد که نویسنده مرد.

دوم

خواننده، متن را می‌بیند. کلمات را دنبال می‌کند. معانی را در ذهن به تصویر می‌کشد. امّا نوشته، شیئی حقیقی نیست. در بهترین حالت، متن ابعادی دقیق از شیء حقیقی را بیان می‌کند. امّا، آیا تا روح نویسنده، تا اندیشه‌های نویسندهٔ اثر، در متن کلام، و در میان اتّصالات بی‌هویّت کلمات اصالت را ندمد، و تا زمانی که خواننده در اعماق روح خود، به آن‌جا که روح نویسنده رسیده نرسد و به آن گره نخورد، خواننده به معنای حقیقی پشت کلمات پی‌خواهد برد؟ آیا خواننده با نگریستن به کلمات و واژه‌ها، با روح نویسنده که در پس متن و شاید از میان اعصار و قرون قرار گرفته، تعامل نمی‌کند؟ این‌طور است که در چشمان کنراد الیش، یوخن رباین، و بسیاری دیگر، نویسنده هرگز نمرده است.

سوم

هیچ اهمّیّتی ندارد که بارت، الیش، رباین، بولر و امثالهم چه می‌اندیشند. تو که خوانندهٔ این مطلب هستی، آیا من را در پشت این سطور می‌بینی؟ آیا من در نزد تو زنده‌ای غایب هستم، یا مرده‌ای که دیگر وظیفه‌اش را به پایان رسانیده؟


پس‌نوشت:

برای آشنا شدن با نظریهٔ مرگ مؤلّف بخوانید.


نظرات 7 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 08:44 ق.ظ

1-معنی گاه نوشت قبلیتو میخوام.
2-مرده یا زنده؟؟؟ مساله این نیست.(شایدم از جهاتی باشه ) ولی از دیدگاه من ، نویسنده میخواد بنویسه ، یعنی خوده نوشتن منظورشه.نوشتنه که بهش عشق می ورزه . درسته که خالق مهمترین نقش رو در خلق داره ، ولی خودشه که همیشه میگه از خلقت بیشترین لذت رو می برم.
3- اگر بخوام در مورد خودم بگم ، وقتی که یه نوشته رو می بینم که هیچ اطلاعی از نویسنده اش ندارم ( با اینکه زیرش امضا کرده ) ، مسلما در نگاه اول جذب نوشته میشم ، ولی بعدش ، نویسنده هم برام شکل می گیره و مهم میشه.
اما بر عکسشم صادقه.یعنی اگر نویسنده رو بشناسم( یعنی مثلا من تو رو میشناسم ، میدونم که می نویسی ) ، دنباله نوشته هاش هستم و دلم می خواد که بخونمش. حالا ممکنه بعضی از نوشته هاش مورد پسندم نباشه ، بعضی هاش باشه.در هر حال می خونمشون.

۱. مرسی که تا این لحظه با من همراه بودین
۲. مسئله همینه
۳. عجب
۴. خب بله اینم معمولا هست. اما ربطی به مرگ مولف نداره.

فاطمه یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 09:31 ق.ظ

:-)

کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 11:09 ق.ظ http://xxxy.blogsky.com

ا برنده شدی
چه سوتی دادم عد عد!!!!!!!!
dvd یعنی همون د-وی-د دیگه!
لیست فیلمارو میل کنم؟
نظرتو حذف کردم بقیه جوابو از روت نبینن.

برنده هم شدیم!!!
کار ما اصولا رمز گشایی است :دی
عجب! خب من حدسشم نمی‌زدم که دود همون دی‌.وی.دی باشه!!!! :دی
میل کنید. هر چند که My pleasure in solving the problem was my prize
توجه نمودیم به این نکته

کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 11:13 ق.ظ

در مورد قسمت ۱ اصلا باهات موافق نیستم به نظرم نویسنده نه تنها نمرده بلکه اون و نوشتش هستن(این دو از هم اصلا جدا نیستن)که به خواننده موجودیت میبخشن.
وقتی نویسنده نباشه نوشته ای نیست و همچنین خواننده ای.
با قسمت دوم کاملا موافقم.
اما با قسمت سوم نظرم راجع به تو ی نویسنده...
به نظرم تو زنده ای حاضر هستی نه غایب!

من شخصا با نظر دوم موافقم

گاما یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 01:03 ب.ظ http://gamalight.blogfa.com/

سلام
دوران امتحان دوران جالبی نیست ...
نویسنده چیزی برای نوشتن داره ولی هر چه قدر نویسندگیش خوب باشه می تونه خودش رو زنده نگه داره مثل قضیه ی شعر ها می میرند .... ( رجوع شود به یکی از نامه هام الآن شمارش یادم نیست فکر کنم مال سه شنبه بود که شروعش از رد شدن از خیابون جلوی دانشگاهمون بود ... )
به هر حال مرگ هم یه چیز کاملا مهمه ولی جاودانگی توی دنیا رو با خیلی کارا میشه کسب کرد فقط نوشتن نیست ...!
شاد و سلامت باشید

آری. جاودانگی اصلا راه مشخص و واحدی نداره.

گاما یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 01:10 ب.ظ http://gamalight.blogfa.com/

غیبت نویسنده هم درسته ولی در کل ما فقط حاله ای از نویسنده رو می تونیم از نوشته هاش در بیابیم حتی نمی دونیم تا آخر عمرش این نوشته اش رو قبول داشته یا گاها به این نوشته هاش عمل می کرده یا نه اینجا نظر با خواننده است که نویسنده رو چه جور تجسم بده با توجه به نوشته اش و نظری که راجع به حرفاش داره این جاست که غیبت نویسنده کاملا واضحه که به خواننده جواب بده که منظور من این بوده یا تو اشتباه می کنی ...
حسش نیست وگر نه ادامه اش می دادم ... تازه یه نگاه بیشتر به مقاله ی مولفه ننداختم ...
شاد و سلامت باشید

آها.
خب اون مقاله هم مهمه، اما نظر شخصی خودت برام مهم تره

فاطمه یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 03:25 ب.ظ

هاله نه حاله، شهاب جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد