تمام افراد حاضر در بازداشتگاه را بیرون کشیدند و به صف کردند. رئیس کلانتری به شدت عصبانی بود. موضوع مهم این بود که جرمی انجام شده بود و هنوز نمیدانستند کدام یک از کسانی که دستگیر شده است ممکن است مجرم باشد.
در آن سوی اتاق تصویری از فردی که با گیوتین سرش را قطع کرده بودند به طور واضحی نقش زده شده بود. زندانیان با زانوانی لرزان مقابل رئیس ایستاده بودند. فقط یکی از آنها بود که اندکی محکمتر از بقیه ایستاده بود. رئیس مقابل او ایستاد. در حالی که آب دهانش صورت وی را لکهدار میکرد با صدایی بلند و محکم فریاد زد: «با تو هستم آشغال! هیچ میدونی به خاطر این کثافتکاری تو چند نفر به خطر افتادن؟»
بعد قدمی به عقب رفت و توی چشم تک تک آنها خیره شد. در حالی که با نگاهش به هر کدام از آنها هزار تهمت میزد، صدایش را توی گلو انداخت و فریادش را در اتاق طنین انداز کرد: «اون آشغالی که این غلطو کرده، خودش بیاد جلو!»
و همهٔ زندانیان به خود لرزیدند و منتظر بودند که ببینند رئیس کدامیک از آنها را انتخاب میکند؛ امّا نمیدانستند که در واقع، آنها بودند که سرنوشت خود را انتخاب میکردند.
هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چی هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
خوب این هم از همون کاراست که مجرم با تابلو کردن خودش شناسایی میشه!
اصولا زندانی باید قاتل باشه مگه اینکه قاضی خلاف واقع حکم بکنه! شاید هم ما بلد نیستیم از خودمون دفاع کنیم و تیغ گیوتین روی سرمونه!
شاد و سلامت باشید
دقیقا. :دی حالا در این جور مواقع این ماییم که خودمونو لو میدیم، یا نه، این اون کلانتره که ما رو انتخاب میکنه؟
هنوز چیزی نفهمیدم .
پس سکوت کنم بهتره
عجب! چیزی نبود که! یه داستانچه بود
خوب اگه موضوع سرنوشت دنیوی باشه درست نیست. چون تو هرچقدر هم تصمیم درست بگیری بالاخره ممکنه یه نفر که زورش بیشتره یا اصلا زورش هم بیشتر نیست ولی به صورت اشتباهی و اتفاقی یه سرنوشت بد رو برات رقم بزنه.
یعنی اصلا مدل دنیا اینه که نمیشه توش به صورت صد در صد عدالت رو اجرا کرد.
اما اگه منظور سرنوشت نهایی باشه که خوب بله هرکس خودش سرنوشتش رو میسازه و نه جامعه و دوستان و اطرافیان. بنابراین رفیق ناباب و خانواده نامناسب و اینا میشه بهونه.
در ضمن تو نمیخوای این نظرات رو تایید کنی تا ببینیم دیگران چی نوشتن؟؟؟
:-) موافقم. در سرنوشت دنیوی انقدر فاکتورهای مختلفی دخیل هستن که اصلا نمیشه.