در قسمتهای اول فیلم، شخصیت اول داستان به عنوان یک فرد در کنار اجتماع مطرح میشود. فردی که شاید نه کاملا همرنگ آن باشد، اما خیلی هم سعی مشخصی در تعارض با آن ندارد. در این پردههای اولیهٔ داستان، شخصیت اصلی فیلم را میبینیم که اعتماد به نفس پایینی دارد و کارگردان شاید سعی دارد با نشان دادن این صحنهها - که از نظر فیلمسازی خوب درست شده - به ما بگوید که اگر کسی در جامعه این گونه رشد کند، بقیه از او هر استفادهای میکنند.
اما با پیشرفتن هر چه بیشتر داستان، پروتاگونیست داستان را میبینیم که در تعامل با اجتماع کمکم اعتماد به نفس خود را باز مییابد و به این نتیجه میرسد که میتواند در این جامعه به خودسازی بپردازد. در این برهه از داستان، او رفتهرفته شخصیت کودکانه و سادهاندیش خود را به واسطهٔ تجربیات زندگیاش از دست میدهد و به قولی کودک دروناش «میمیرد».
در سومین اپیزود از داستان، کارگردان به روشنی فضایی را برای ما ترسیم میکند که در آن تبعیضات جنسی به وفور یافت میشود، ارتباط بین دختر و پسر شدیدا نهی میشود و هر نوع اندیشیدن به جز نوعی که حاکمین پنهان اجتماع - که اشارههای فیلم به آن بسیار لطیف است و حکایت از خلاقیت نویسنده دارد - به شدت نفی میشود. در این اپیزود به طور خیلی کمرنگ میبینیم که اندیشههای نویی در ذهن شخصیت اول داستان رفته رفته شکل میگیرد. او کم کم شروع به نقد آراء و ارزشهای اجتماعی میکند و همه چیز را با میزان عقل میسنجد.
اما شاید نقطهٔ اوج داستان را باید اپیزود چهارم آن دانست - که متاسفانه هنوز بعد از اون چیزی از داستان رو ندیدم - که در آن، شخصیت اول داستان، چهرهای مستقل به خود میگیرد. او که روزگاری کودک درون خود را از دست داده بود، به رغم عتاب مادرش، با راه رفتن روی جدولها شاید سعی میکند کودک درون خویش را باز شناسد. همینطور وی با بررسی عقلی روابط اجتماعی میان دخترها و پسرها و ایجاد ارتباط میان این دو جنس شاید دارد نشان میدهد که این تابوی اجتماعی که ناشی از تعصبات غلط و پیشفرضهای اشتباه اجتماع به عنوان یک شخصیت کلی است قابل شکستن است.
ببین اون الان وارد اپیزود چهارم شده ؟؟؟ یعنی تا این زمان سه اپیزود داشته ، تقسیم بندی اش چطوری بوده؟؟؟
بعدم فکر کنم تاثیرات دوستان روی این گونه بروز رفتار های کودکانه در این سنین ، قابل توجیه بوده . نه؟؟؟
بعدم کارگردانش خیلی معروفه
تقسیم بندیش تقریبا هفت - هفت - هفت بوده. وارد اپیزود چهارم شده و کلا رفتار دوستانش خیلی مؤثر بوده، خصوصا برخی از دستانش.
واقعا؟ خب خیلیا کلا نمیشناسن کارگردانشو.
اسم فیلم؟؟
la vie d'un etre vivant بود اگه اشتباه نکنم. ولی خیلی دقیق نخواه ازم که یادم نیست
اول
ها ها ها ها! اشتباه کردین!
سلام
اولا اون اول شاید درست نباشه چون تایید می خواد
بعد نقد چه فیلمی من اصولا فیلم نمی بینم
ولی راه رفتن روی جدول خیلی کار باحالیه یادمه تو دبستان که می رفتم تا ایستگاه اتوبوسمون روی جدول راه می رفتیم ولی از اونوقتی که فهمیدم سر فروغ بعد از بیرون پرت شدن از ماشینش خورده به جدول یکم حالم بد میشه
در هر حال شاد و سلامت باشید
:دی
منم کم فیلم میبینم.
سلام.
این الان نقد چه فیلم یا داستانی بود؟؟؟
بعد با اجازه این رو هم بگم که نقد صرف تعریف معنا و مقصود فیلم نیست بلکه اظهار نظر شخصی درباره اون هم هست. من که اینجا فقط تشریح خلاصه ای از داستان رو دیدم.
البته شایدم من از مرحله پرتم...
داستان یا فیلمی که ازش ساخته شده، خیلی فرقی نداره، در مورد نقد هم درست میگید :دی
با سلام
امیدوارم همیشه در همه ی مراحل زندگیت موفق باشی
وبلاگ با حال و خوشگلی دارین
لطفا شما ما را با نام (فرمانروای عشق)لینک کنید ما هم شما را با نام درخواستی خودتتون
با تشکر
باشه باشه
حالا کدوم فیلمو دارین نقد می کنین ؟؟؟
هان؟ :دی
کدوم فیلم؟
هان؟
:دی