یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

سیری چند؟

خودش را کشت. خودش را کشت برای این که در این مسلخ اعتماد کسی را به خود جلب کند. آخر سر جوابش این بود: اعتماد می‌خواهی، سیری چند؟

نظرات 10 + ارسال نظر
نیلوفر پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 01:40 ق.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند، اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند

:-) جالب بود.

مهرنوش پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 01:40 ق.ظ

ببین میخوای اعتماد جلب کنی ، یا اعتماد بکنی؟

هیچ کدوم. شایدم هر دو. فعلا نمی‌دونم.
بعدا که ذهنم یه مقدار وضعیت بهتری یافت و بهش فکریدم شاید بفهمم کدوم؟

فاطمه پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 01:47 ق.ظ

سخته!

:-) سخته

گاما پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 02:13 ق.ظ http://gamalight.blogfa.com/

سلام
خوب خودش را کشت دیگه موضوع تمام شد اصولا بعد از مرگش مسئله ای وجود نداره که به خاطر اون مسئله کسی به اونها اعتماد کنه!
راستی منم مثل خودتون حدودا هر روز آپ می کنم!
شاد و سلامت باشید

:-) شاید. منم هر روز میخونم اتفاقا آپ‌هاتون رو

کیوان بذرکار پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 02:36 ق.ظ http://www.taranesh.coo.ir

با سلام خدمت شما دوست گرامی
وب واقعا زیبایی دارید
جهت تبادل لینک بنر ما را در وب خود قرار داده و سپس
ما را با نام
دانلود جدیدتریم موزیکها
لینک کنید
سپس به ما خبر داده تا شما را لینک کنیم
آدرس بنر:

<a href="http://www.taranesh.blogsky.com" target="_blank"><img src="http://i33.tinypic.com/5bzfhl.gif" border="0" alt="دانلود جدیدترین موزیکها"></a>

متشکر، اما تعداد کسایی که منو لینک کردن کلی زیاده. بیش‌تر از این می‌خوام چه کنم؟

سپید پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 04:41 ق.ظ

WOW

بابا میلاد تو دیگه چقدر بیکاری. روزی سه تا آپ؟؟؟

یادم باشه به مهرنوش بگم توی سهمیه تقسیم کارا برای تو سهم بیشتری در نظر بگیره تا دیگه لازم نباشه که بیخود خودتو بکشی و آخرش هم اعتمادی بدست نیاری. لااقل بیا پیش خودمون و در حد خودکشی تلاش کن. مطمئن باش بهت اعتماد هم میکنیم. حتی بصورت پیش پرداخت هم اعتماد میکنیم.

:-)
مهرنوش خودش می‌دونه چه شکلی وظایف رو تقسیم کنه

مهرنوش پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 09:19 ق.ظ

خودش به اندازه کافی کار داره . بیشتر از این بهش کار بدم ، نتیجه معکوس میده.
جواب پیغام قبل : خوب دقیقا به خودش گیر دادم دیگه. مگه ندیدی؟

بفرمایید جناب سپید، عرض نکردم؟
جواب جواب پیغام قبل: بیخود، برید به دوست‌جون خودتون گیر بدید. به مال من کاری نداشته باشین :دی

ایده پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 10:44 ق.ظ

همونطور که حضورتون عرض شد... خواستم بگم اینجا یه نفر ناراحتی قلبی داره... میشه اگر دوست دارین بیاین لبشو بکشیم بیرون ماساژش بدیم شاید بهتر شد؟ یا شایدم شوما به خاطر خوب شدن وان قلبتونو بهش بدین؟ میشه؟

نه :(

ایده پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 10:48 ق.ظ

خدا به دور لب نه! قلب!

:دیییی البته معلوم بودا، اما در کل اشتباه جالبی بود

زرایر پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 10:57 ق.ظ

من که به این راحتی ها اعتماد نمی کنم و انتظار هم ندارم کسی به من اعتماد کنه .

دوران بدیه خوب !!!

:) بله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد