یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

جامعه الکترونی؟

تا به حال به رفتار الکترون در یک مولکول توجه کردین؟ یک الکترون معمولا در داخل مولکول جایی مستقر می‌شه که بیشترین سهم از بار مثبت رو به دست بیاره و کم‌ترین برخورد رو با الکترون‌های دیگه داشته باشه. هیچ وقت دو الکترون رو در حالی نمی‌بینیم که با هم دیگه مباله‌ای داشته باشن. همیشه الکترون‌ها می‌گردن و می‌گردن تا از هم فاصله‌دارتر بشن و سرعتشون رو زیادتر می‌کنن. وقتی تماسی با الکترون دیگه برقرار کنن ناگهان می‌پرن عقب و از این تماس می‌کشن کنار. طبق نظریهٔ مدل اوربیتالی، هر وقت الکترونی در یه اوربیتال مستقر بشه، احتمال حضور الکترون دیگه در اون ناحیهٔ فضایی به کم‌تر از نصف می‌رسه.

حالا یه اتوبوس رو تصور کنید. اگه اتوبوس خالی باشه و یه نفر سر اتوبوس نشسته باشه، شما کجا می‌شینید؟ آیا می‌رید کنارش، یا در دورترین نقطهٔ ممکن می‌شینید؟ آیا می‌شه که وقتی جایگاهی داشته باشین که فقط به یه نفر بازده بده، اونو به خاطر کس دیگه‌ای واگذار کنید؟ آیا اگه وقتی توی خیابون حالتون خیلی خرابه، یه غریبه می‌خواد محبتی کنه، پس نمی‌کشید؟ آیا در سرعت زندگی ارتباطتون رو با اون‌ها که مهم هستن از دست ندادین؟ آیا اگه به جایی برید و بفهمید تنها نیستین، احتمال دراز شدن مدت حضورتون کم نمی‌شه؟

حالا به نظرتون آیا جامعهٔ ما الکترونی هست یا نه؟

نظرات 15 + ارسال نظر
سپید چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 10:17 ب.ظ

به به ... چه خبره اینجا. روزی چندتا آپ میکنی؟؟؟

فاطمه یاد بگیر. نصف توئه.

بعد هم این رفتار الکترونی که میگی بیشتر توی شهرها و اونهم شهرهای بزرگ هست که ملت ترجیح میدن تو تنهایی خودشون باشن و کسی کاری به کارشون نداشته باشه و گرنه توی روستاها یا جوامع کوچیکتر ملت خیلی اجتماعی تر هستن و تا یه جایی یه آدم میبینن میرن طرفش تا باهاش یه گپی بزنن و با هم باشن.

بستگی به حالش داره :دی
خب اینو تا حدی قبول دارم تا حدی هم نه. یعنی شده توی روستا هم برم و ببینم مردم چنین رفتاری رو دارن

فاطمه چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 10:45 ب.ظ

اوهیییییییی ، محمد بار آخرت باشه ؛ به کار من کار داری ها!! بعدشم خودت داری میگی! ، نصف منه، پس دیگه بیشتر از من باید آپ کنه.

حالا من الکترون و پروتونشو نمی دونم.کلا زیاد شیمی و فیزیک یادم نمونده.پیر شدیم رفت دیگه مادر.

آره دیگه، حافظه ت از دست رفت ...

مهرنوش چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 10:45 ب.ظ

خبر نداری سپید ، این میلاد روزی یه آپ میکنه. البته اگه موضوع داشته باشه.
( مثل بعضی ها نیست همین جوری و بیخودی روزی دو بار آپ کنن . منظورم شخص خاصی نیست ها . )
میدونی تو تهران بستگی داره کی باشه ، من تو یه اتوبوس ردیف اول می شینم. اگه خلوت باشه.
اگه طرفم دختر باشه خوب برام قابل قبول تره . اما خوب سکوت و ارامش رو هم دوست دارم. پس تنهایی هم برام جالبه.
نمیدونم اما شاید الکترونی شدیم.

اون اگه‌ش خیلی مهمه‌ها!
بعدشم منظورتون دوست جون من که نبوده؟ :دی

زرایر چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

گمونم باید یکی یکی به این سوالا جواب داد :

« اگه اتوبوس خالی باشه و یه نفر سر اتوبوس نشسته باشه، شما کجا می‌شینید؟ آیا می‌رید کنارش، یا در دورترین نقطهٔ ممکن می‌شینید؟ »

دورترین نقطه ممکن که نه ! میرم رو یه صندلی می شینم که کسی کنارم نباشه ! ترجیح میدم ساکت و تو خودم باشم تا اینکه یکی مرتب با حرفاش حواسمو پرت کنه !

« آیا می‌شه که وقتی جایگاهی داشته باشین که فقط به یه نفر بازده بده، اونو به خاطر کس دیگه‌ای واگذار کنید؟ »

بله !‌معلومه که میشه !‌بستگی داره که تشخیص بدم طرف اون جایگاه و اون امکانات رو بیشتر از من لازم داره و فرد مفیدتری هست ؛ نسبت به من !

« آیا اگه وقتی توی خیابون حالتون خیلی خرابه، یه غریبه می‌خواد محبتی کنه، پس نمی‌کشید؟ »

خداییش چرا !‌ من از غریبه ها محبت قبول نمی کنم

« آیا در سرعت زندگی ارتباطتون رو با اون‌ها که مهم هستن از دست ندادین؟ »

فقط یه بار ! پشیمون هم نیستم

« آیا اگه به جایی برید و بفهمید تنها نیستین، احتمال دراز شدن مدت حضورتون کم نمی‌شه؟ »

بستگی داره که سایر حضار کیا باشن ! خیلی ها هستن که ارزش دارن آدم جونش رو هم براشون بذاره ؛ چه برسه به حضورش ! ولی بعضیام هستن که فقط فضا اشغال می کنن ! ترجیح میدم دور و بر من نباشن

به به.
می بینم که همه سوالا رو جواب دادین.
بسی جالب بود جواباتون.

سپید چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 11:27 ب.ظ



توی نوشته مهرنوش یه چیزی دیدم که متوجه یه نکته جالبی شدم که قبلش یادم نبود.

تو شهر شما توی اتوبوسها زنها و مردها قاطی و کنار هم میشینن. برای همین بعضا یه نفر میره دورترین نقطه ممکن میشینه تا از عوارض احتمالی دور باشه

ولی اینجا اگه کسی بره یه جای دور بشینه فقط بخاطر اینه که حوصله کس دیگه ای رو نداره

ها؟ نه دیگه همه‌شون که این‌جوری نیستن. بعضی از کرایه‌ایا این‌شکلی‌ان.

سپید چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 11:29 ب.ظ

در ضمن چقدر اینجا شلوغه.

ملت الاف هم که دائما حضور پررنگ خودشون رو نشون میدن.

ها؛ همین‌طوره. مخصوصا که خود نویسنده وبلاگ از همه علاف‌تره

مهرنوش چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 11:42 ب.ظ

نه نصف جمله ام یادم رفت بگم. شما بذارید در جهت این که خواب بودم. و اثرات چت های مداومه.
منظورم به این بود تهران با بقیه جا ها و روستا ها فرق داره. تو تهران کسی کسی رو نمیشناسه که بخواد بره باهاش حرف هم بزنه.
و اینکه تو تهران تنها اتوبوس های کرایه ایش قاطی میشه نشست. تو اتوبوس های بلیطیش اگه تو قسمت زنونه خالی باشه ، ترجیح بدم رو صندلی خالی بشینم ، تا پیش کس دیگه ای . البته باز هم بستگی به این داره که صندلی محبوبم خالی باشه کنارش یا نه. وگرنه بازم هم میشینم. با بغل دستی هامم شده تا خود مقصد حرف بزنم و حرف بزنیم. اما بستگی داره.
حالا تو هم برداشت اشتباه کن . در ضمن این جا همه علافند ( الاف؟ علاف ؟ کدومش؟ )

الاف احتمالا.
از توضیح‌تون سپاس‌گزارم

فاطمه پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 12:00 ق.ظ

شاهکارند این دو تا، یه ساعت تو مسنجر می چتند، یه ساعت تو وبلاگ میلاد.
میلاد خدا بدادت برسه

خدا به داد همه ابناء بشر برسه. چرا حالا؟

زرایر پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 12:14 ق.ظ

حوصله دارن دیگه !‌جوونن خوب ! نمیشه بهشون ایراد گرفت ( من شکلک سوت زدن می خوام )

شکلک سوت زدن نداریم متاسفانه

مهرنوش پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 01:18 ق.ظ

نیست خودت نبودی !!!! اوا زهرا جان شما کجا این جا کجا؟ کجایی خواهر نیستی.

به به. کاملا استفاده کنید از قسمت نظرات :دی

گاما پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 01:39 ق.ظ http://gamalight.blogfa.com/

سلام
الکترون جای خودش رو میره به بقیه هم کاری نداره ولی خیلی کار می کنه! با سرعت دو سوم نور حرکت می کنه!
ولی در کل تنهایی رو دوست دارم چیز توپیه اصولا من تنهام مگه این که مجبور باشم حضور کسی رو تحمل کنم یا حضور کسی رو برای خودم مفید بدونم و باهاش بتونم مفید باشم و ....!
شاد و سلامت باشید

خب آره بازده الکترون در زمینه خودش بالاس.

مهرنوش پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 01:42 ق.ظ

چرا اتفاقا همون رو میگم ، فعلا که زده رو روزی سه تا.

آره. اتفاقا خوبم هست که، چرا آپ الکی و بی موضوع؟ برید به دوست‌جون خودتون گیر بدین :دی

ایده پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 10:57 ق.ظ

خیلی جالب بود... البته این سیستم در مورد من یک کم پیچیده‌س... ادمهای الکترونی سیستم من دو نوعن.
بگذریم که چی پیش میاد این وسط... ولی من معملون دور میکنم. یعنی من خودم یه جوری احتمال حضور آدمهای دیگه رو کم میکنم.

:دی بله می‌دونم در مورد شما پیچیده‌س.

ایده پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 11:00 ق.ظ

وای... چقد غلط دیکته‌ای آخه معمولن!*

اون‌وقت الان درست شده؟!

زرایر پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 04:57 ب.ظ

آهان ! راستی !

چرا به الکترون گیر دادین که منفیه ؟ یا به پروتون نسبتش بدین و مثبت گرا باشین ؛ یا برین سراغ نوترون

چون زور پروتون خیلی زیاده، برای خودش یه قدرت کاریزماتیک به حساب می‌آد، نوترون هم که بی‌خاصیته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد