یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

چیز بودار

میلاد شدیدا مشغول کار است. میلاد را نمی‌توانید از رایانه‌اش جدا کنید. حتی اگر گلولهٔ توپ شلیک کنید. حتّی اگر او را کتک بزنید[1].امّا ناگهان اتفاقی افتاد که باعث شد میلاد شدیدا از رایانهٔ خود جدا شود.

اصولا هر موجود زنده از آن‌جا که از مادّه تشکیل شده دارای حجم و جرم می‌باشد. یکی از مواردی که به مادی باقی ماندن هر موجود زنده کمک می‌کند، این است که درون او چیزی بریزیم که حجمش به صفر نرسد. این چیز همان غذاست[2].

وقتی موجودی - که انگیزهٔ اوّلش بقاست - کم کم در شرایط قضیهٔ فشردگی در حدّ قرار می‌گیرد و حدّ حجمش بین حدّ sinx و x وقتی که x‌ به سمت صفر میل می‌کند قرار می‌گیرد[3]، به طور ناخود‌آگاه نسبت به این چیز حساس می‌شود.

این‌گونه بود که میلاد به ناگاه با شنیدن بوی عجیـــبی از روی صندلی خود پرید. در بخشی که میلادها در آن کار می‌کنند معمولا چند خانم مشغول به کار هستند[4]. آقای محترمی که شغلش این است که استخدام شده[5]، به داخل می‌آید و مشغول توزیع یک سری چیزدانی می‌شود که به شکل قوطی‌های چهارگوش فلزی داغی هستند که گویا توی فر بوده‌اند. از قضا شش تا از این چیزدانی‌ها توزیع می‌شود و خانم‌ها مشغول استعمال چیزهای درونشان می‌شوند.

میلاد مجددا به ساعت نگاه می‌کند. احتمالا ساعت اشتباه شده. از پنجره بیرون را نگاه می‌کند. شاید آفتاب هم یادش رفته غروب کند. میلاد که نمی‌داند چرا خدا در اعلام افطار تبعیض قایل شده با حواسی پرت مشغول نوشتن برنامه‌های خود می‌شود.

میلاد گرسنه است. ساعت 13 می‌باشد.


توضیح:

1- این رو تضمین نمی‌کنم :دی

2- نوعی خوردنی که در ماه رمضان تا افطار نمی‌توان آن را استعمال نمود :(

3- x < f(x) < sinx؛ x -> 0

4- حیف نیست توی این ماه مبارک فکر بد می‌کنید خدای نکرده؟!

5- در بعضی موارد به این افراد مستخدم هم می‌گویند، هر چند که میلاد هنوز فرق بین خودش که استخدام شده و آقای مستخدم که او هم استخدام شده را نمی‌داند.

نظرات 13 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 09:00 ب.ظ

از این چیز بودار ها انقدر ریخته تو شرکت ما.
مثلا رسما هفته پیش مدیر کارخونه اومده بود شرکت ، برداشت سرظهر بسیار زیبا و تمیز ناهار چلو کباب سفارش داد و تمیز تر و زیباتر سینی غذایش وارد اتاق مدیریت شد و به همراه مدیریت بخش مربوطه ما ، تناول گردید.

بعد ................چی بگم دیگه.

به به!
عالیه! اصلا می‌دونی ماه رمضون رو خدا اشتباه کرده وضع کرده، چون چه معنا داره که جوون مردم که می خواد کار بکنه قوت نداشته باشه؟ بالاخره گشنه می‌شه آدم!

فاطمه سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 09:01 ب.ظ

راستی چی شده دو تا اپ پشت سر هم کردی؟

هویجوری :دی

مهرنوش سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 09:22 ب.ظ

میدونی چی شده؟؟؟ موضوع زیاد اورده . وای به حالت میلاد بیای بگی موضوع بدید من گشنمه

هاااااااااااااااا!؟!؟!؟ نه خب! این پایینی که موضوع نداره :دی

علی احمدی سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 09:56 ب.ظ

این برای پست پایینی :خواستم یه شعر در جوابش پیدا کنم حسش نبود!
خواستم به همین زبان نوشته جواب بدم دیدم بازم حسش نیست.....
نمیدونم احساس این نوشته رو درک میکنم ولی مخاطبش..مخاطبش به نظرم یکم عجیبه...مخاطبش یکی نمیتونه باشه....مخاطبش یه جمعیه از ابعاد مختلف و یه نفر این بینه که نمیدونه کدوم بعد این مخاطبو قبول کنه !راستش یه جورایی یه جوری شدم..یه جوری که انگار یه چیزی جلوت فرو بریزه..علتشو نمی فهمم...
فقط یه چیزی امیدوارم هیچ وقت کسی برای خودش یه جهنم نسازه ... چون یه جهنم همه چیو میسوزونه ..نه از اون سوختنای پروانه دور شمع .نه ازون سوختنای تکامل یافته ...از این سوختنایی که پوچ میکنه آدمو...
شمعیم و خوانده ایم خط سر نوشت خویش
ما را برای سوزوگداز آفریده اند ......
اینو من نزدیک 20 بار(حالا شایدم کمتر!) ارسالو زدم!ارسال نشد!
----
اینم برای این پستاینم ۵ بار!!!)
ساندویچ آیا؟!
---
این بلاگ اسکایو ایضا منفجر کنید!!!!!!!!!!!!!

ساندویچ و فشردگی و اینا همه‌ش یکیه دیگه!!! نه!؟

افشین سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 11:33 ب.ظ

ساعت یک که خیلی زوده
ولی خیلی بده چیز تناول بشه ولی نتونی بخوری

حالا این چیز اون چیزه نیست که؟

والا چه عرض کنم! چیز چیزه دیگه!

میرحسین چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 02:03 ق.ظ

اوه اوه!
میلاد جان.
چه قدر چیز تو چیز شد!
من که تو کل این ماه رمضون ، تا حالا فقط دو تا روزه گرفتم.
آفرین بر شما که میگیریش.
الانم می خوام بیدار بمونم و سحری رو بخورم و بگیرم بخوابم تا افطار:دی
موفق باشی
ما رو ندیدی حلال کن.
فعلا!

اصلا مشکل ما همین چیزه! :دی
آخه داداشی شما دو تایی که گرفتی قد کلّ ماه رمضون من می‌ارزه :(

امیرحسین چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 02:15 ق.ظ

این بلاگ اسکای هم مشکل داره ها.
چرا منو میرحسین انداخته؟؟؟؟

آقا دیگه همهٔ اشکالا رو گردن این بدبخت نندازین! خب دستت موقع تایپ کردن جا انداخته «ا» رو :دی

Kaka' چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 02:19 ق.ظ

از این چیزا سر ما هم میاد..مخصوصا اینکه..فوتبال بازی کنی..5-6 بار هی این مربی تون بگه برین آب بخورین..تو با ولع ملتو نگاه کنی!
باز یو که نشستی..من که 6 روز هفته عین خر می دوم چی بگم..بعدشم که یک ساعتو نیم زیر آفتابم..بعدم که می رسم باید 2 ساعت تا افطار صبر کنم!

اااااااااااااااااااا :دی چه همه سخت! بچه‌هاتون هم که لابد همه می‌دوئن می‌خورن! واااااای! خیلی حس بدیه که بشینی نگاه کنی همه آب بخورن ...
خواهر جان یه نمه برنامه‌ت رو سبک کن خب! این شکلی که شما دچار مشکل حجمی می‌شی :دی

Kaka' چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 02:29 ق.ظ

راستییییییییییییییییی
فعلا!(گل)

هاااا! فک کردم یادت رفته! :دی

همت چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 10:39 ق.ظ http://heyatonline.blogf.com

از بس که چیز تو چیز شده و قبل از ما رمضون چیزِ چیز خوردن و حلال و چیز براشون فرق نمیکنه به چیز خوردن افتادن و حتی متوجه بوش هم نمیشن و چیزیشون هم نمیشه

عجب نظر چیزی!!! :دی
آره واقعا! اصلا یعنی براشون حتی یه نمه هم مهم نیست که یه بدبختی نشسته اونور که شاید براش مهم باشه روزه گرفتن. شایدها!

idea چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 12:44 ب.ظ http://4me.blogsky.com

jaryan chie in poste ghabli? ha ha ha????????
ma asab nadarima? az ki nefrat dari? man fozoolam ta sar dar nayaram vel kon moamele nistam! ohum!

ای بابا! ما این همه از خودمان مطلب پربار در کردیم در این پست همه گیر دادن به پست قبلی!؟ :دی
مادرجان ایشالا براتون در فرصتی مقتضی توضیح می‌دم! شما نگران نباش!
شما اول تاریخ ظهور بعدی رو اعلام کنید من خودم در خدمتم :دی

زرایر دوشنبه 25 شهریور 1387 ساعت 08:25 ب.ظ

چه باحال ! روزه خوریی در ملا عام !
من که مسافرم میرم اون ته مه ها قایم میشم که خواهر روزه دارم و اهل و عیالش منو نبینن !
اینا چطوری روشون میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

والا اینا اصلا مشکلی با قسمت رو ندارن ظاهرا!

دوست دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 04:08 ب.ظ

می دونی خیلی وقته دیگه آپ این مدلی نکردی؟؟

آره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد