یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

از این‌که صبر کردید ممنون!

گوشی را بر می‌دارم و شمارهٔ روابط عمومی مشترکین شرکت خدمات اینترنت ... را می‌گیرم.

من: سلام علیکم.

آقای اینترنت: بــــــــــــــــــــوق. با سلام، این خط فعلا مشغول است، لطفا چند لحظه صبر کنید.

من: چشم! حتما! شما کار مارو راه بنداز چند لحظه که سهله ...

(حدود نیم ساعت بعد)

آقای اینترنت: با تشکر از این که منتظر ماندید، از تماس شما سپاس‌گزاریم. بوق بوق بوق بوق ...


تا به حال سایت FreeRice رو دیدین؟ اگه هم دوست دارین به ملّت کمک بکنید و هم دوست دارین زبانتون خوب بشه جای خوبیه برای سر زدن!


پس‌نوشت:

۱- آقا عجب کار سختیه مطلب نوشتن وسط مهمونی!

۲- عجب بارونی داره می‌آد این‌جا! از اون باروناییه که من دلم لک زده بود براش! فقط حیف که ماه رمضونه نمی‌تونم برم زیرش دهنمو باز کنم!

نظرات 12 + ارسال نظر
پرستو پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 07:24 ب.ظ

اجازه هست من حق اول شدن رو از بقیه بگیرم؟

اولی از خودتونه! خواهش می‌کنم!

پرستو پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 07:32 ب.ظ

حالا که نظر دادم بد نیست درباره مطلبتونم بگم حق دارید این اتفاق برا منم یه جورایی افتاده...واقعا باید گفت ممنون از همه که همیشه صبر می کنند...

این مطلب کاملا رندوم و الکی نوشته شد، چون حدود یه ساعت قبلش دقیقا همین اتفاق برا خودم افتاد :دی

علی احمدی پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 07:39 ب.ظ

سلام!
چی بگم؟!
صبر که کلا چیز بیخودیه!!!
بارون هم که واقعاااااااااااا زندگی بخشه !بیشتر از خود بارون ، بوی بارونو دوست دارم!
طوفانم انگار داره میشه!طوفانم دوست دارم!
کلا طبیعتو دوست دارم!!!
من دچار روزه گرفتگی شدم!

بارون .... (اون شکلک لوسهٔ یاهو هست که ازش قلب می‌آد، همون)

زرایر پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 11:47 ب.ظ

این پرستو همون پرستوی منه یا پرستوی یکی دیگه ؟؟؟

آپتون همش سر منم میاد .

شما وسط مهمونی اینترنت از کجا گیرتون اومد ؟ با ایرانسل آن شده بودین ؟ (‌از اون شکلک سوت زدنا )

منم بارون خوردن دوست دارم . ولی بیشتر راه رفتن و خیس شدنو دوست دارم

فعلا

مهمونی خونهٔ خودمون بود آخه! :دی
خیس شدن کلی کیف می‌ده

مهرنوش جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 12:35 ق.ظ


در جواب فاطمه و میلاد در پست قبل بگم ، خب وقتی ادم رو شناخته چی باید گفت . حقیقت بود دیگه میلاد . مگه نه فاطمه؟
و در جواب این آپ ، آی لج دراره. آی لج دراره این تلفن ها . متنفرم از این تلفن های خودکار.
میلاد میدونی بارون کجا خوبه؟؟؟ تو همون کوچه که بهت گفتم .

۱. عجب! من الان یه ذره گیج شدم که شما دقیقا منظورتون چیه؟؟ :دی
۲. تلفن خودکار ....
۳. اون کوچه‌هه بدجوری منو برد تو فکر ... دلم می‌خواد برم توش یه عکس بگیرم :دی

مهرنوش جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 01:12 ق.ظ

بهت گفتم اون موقع برو. نرفتی مامانم میگفت جمعش کردن.

:( :(‌ :(‌ :(
من خوب می‌خوام!! یعنی چی که جمعش کردن؟ مگه چه کار داشت به مردم؟ :( :( :(

Kaka' جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 01:33 ق.ظ

بارون اومد ولی زود قطع شد!
می گم برای همون گله زنگ زده بودی؟
بابا بهشون یه ندا بده این کارو داری واسه "من" می کنی...اون وقت میای می بینی رز که سهله... انواع گل های بنفشه و مریم و مینا و پامچال و شیپوری و کوکب و تاج خروسو و....رو می ذارن!
راستی یه چی بگم ذوق کنی!
امشب نشستم 5 صفحه کتاب داستان خوندم
حال کردی تحولو؟
فعلا!(از اون...خودت می دونی چی دیگه!)

بارونش ولی خوب بود. حیف که زود تموم شد :(
آره شک نکن که برای همون گله بوده خواهر! :دی
نه بابا من به همون رزش راضیم! تازه اگه ترجیحا بشه تاج‌خروس که چه بهتر! بعدا نیاید بگید من روی فلان اسم دخترونه حساسیت نشون دادم :دی
پــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــج صفحه! وااااااااااااای! واقعا ؟ :دی

افشین جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 02:03 ق.ظ http://www.natoordasht.blogfa.com

سلام
کلن از صبر بدم میاد جز یه مورد.

این سایته هم سایت خوبی بود.فقط لغاتی که واسه من اومد کمی نا مناسب بود.نمیشه ذکر کرد

اینجا که هوا خیلی گرم بود.
هفته ی قبل کارشناس هواشناسی می گفت یه اتفاق عجیب افتاده!حتما فکر می کنین شهرهای جنوبی گرمترینن ولی باید بگم گرگان با 45 درجه(فک کنم)گرمترین شهر کشوره!ما که داریم می پزیم!خوبه اونجا بارون میاد!
دارم آبادانیا رو کم کم درک می کنم.


فعلا!

چـــــهــــــــــــل و پــــــــــنــــــــــــــــج درجه!!!!!!!! خدای من!
آره اون سایته هم برخی موارد دامنه لغات رو در یه زمینه‌های بدی تقویت می‌کنه :دی

زرایر جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 12:15 ب.ظ

سام

منم از شما یاد گرفتم ؛ جواب کامنت ها رو زیر خودشون میدم با درج خط فاصله .

منم از شما یاد گرفتم که بعدش دوباره همون‌جا جواب بدم ؛)

زرایر جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 12:52 ب.ظ

:دی

فاطمه جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 01:09 ب.ظ

اهههههههههههههههههههه نظرم نیومد.گمونم همزمان شده بود با زهرا پرید.از دسته تو
حالا هر چی یادم مونده دوباره میزنم.
---------
منم دیشب دلم میخواست برم بیرون.یکی از دوستام رفت دیشب پیاده روی.منم خیلی دلم میخواست تو اون هوا برم.ولی به دلایلی نمیشد.

قضیه اون خیابونه چیه؟؟؟؟هان؟؟؟؟

بعدشم میلاد دیشب مهمون داشتید، نیومدی ، الان از صبح تا حالا کجایی؟؟خوابی؟

کدوم خیابونه؟؟؟ :دی
امروزم مهمون داریم جای شما خالی ... از صبح دارم بند و بساط خونه رو جا‌به‌جا می‌کنم. :(

ایده جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 01:11 ب.ظ

مگه چیه مه رمضون بری زیربارون؟ روزه رو که باطل نمیکه. اتفاقن من اون موقع که بارون زد زیر بارون بودم... کلی کیف داد. من که گفته بودم ماه رمضون بارون میاد... دیدی درست بود!

ما شک نداریم به شما!
نه اشکال نداره، مشکلش اینه که دیگه نمی‌شه بارونشو خورد :دی
وگرنه منم دیشب کلّـــــــــی دلم می‌خواست برم زیر بارون ... اما مهمون داشتیم نشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد