یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

بدون عنوان!

آقای گ. قصد داره که توی اداره چ. استخدام بشه. اتفاقاً آقای پ. هم همین قصد رو داره.

آقای گ. بعد از مراجعه به اداره متوجه می‌شه که احتیاج به کسب مدرک رشتهٔ ژ. در یکی از دانشگاه‌ها داره. در هنگام خروج آقای پ. رو می‌بینه که سعی داره با آویختن دستش به دامن یکی از کارمندان اداره یه جوری به داخل راه پیدا بکنه.

آقای گ. سعی می‌کنه تا درس بخونه و کنکور بده. برای همین به کلاس‌های آموزش‌گاه تضمینی قبولی دویست در صد کنکور مراجعه می‌کنه و ثبت نام می‌کنه. اتفاقاً در راه آقای پ. رو می‌بینه که مجله می‌خونه. خیالش راحت می‌شه که آقای پ. قراره شرکت نکنه و رقیبی نداره.

آقای گ. با شیش ماه تلاش و درس خوندن در یک دانشگاه نیمه سراسری قبول می‌شه و مشغول به تحصیل می‌شه. در راه بازگشت به خونه آقای پ. رو می‌بینه که توی دکه‌ش وایساده و مشغول شمردن پوله.

آقای گ. تحصیلش رو تموم می‌کنه و با در دست داشتن مدرک رشتهٔ ژ به اداره مراجعه می‌کنه. وقتی به اداره می‌رسه با این اطلاعیه مواجه می‌شه:

هم‌کار عزیز آقای پ. از این که توانستید مدرک رشتهٔ ژ. را تهیه نموده و به جمع ما بپیوندید خوش‌حالیم. به همین منظور مهلت ثبت نام متقاضیان استخدام به پایان می‌رسد.


پس‌نوشت:

۱- قابل توجه محصّلین عزیز دانشگاه ص. ش. که اقدام به ثبت نام در مدرک دانشگاه شعبهٔ خاصی می‌کنن و با پرداخت ترمی x تومن مدرک رو به دانشگاه اصلی منتقل می‌کنن.

۲- قابل توجه تمامی متقاضیان سریع و فوری مدارک دانشگاهی معتبر کشور. چرا از دلال؟ از خودمان بخرید!


اضافه‌نوشت:

یکی از همکاران رو دیدم که داشت نماز می‌خوند و از قضا نمازش هم حدود نیم ساعت طول کشید. یکی دیگه از هم‌کارای مسن‌تر گفت که خدا توفیق بده ما هم مثل شما نماز بخونیم. جواب داد که: «برا شما فایده نداره؛ آخه حقوق شما فیکسه. اما مال من ساعتی حساب می‌شه.»


نظرات 12 + ارسال نظر
علی احمدی چهارشنبه 6 شهریور 1387 ساعت 04:43 ب.ظ

یکم اغراق نمیکنید؟!

از اون جا که در دانشگاهی تحصیل می‌کنم که این موضوع تا قسمتی به طور رسمی و مجوز دار و تا قسمتی به طور غیر مجوز دار وجود داره می‌دونم که اغراق نیست!

علی احمدی چهارشنبه 6 شهریور 1387 ساعت 06:58 ب.ظ

میدونید خیلی از این اتفاقا واسه اینه که بین مردم اعتقادات ارزش خودشو از دست داده ....

با نظرتون کاملا موافقم.

فاطمه پنج‌شنبه 7 شهریور 1387 ساعت 12:07 ق.ظ

تنها کلمه ای که میشه برای این آپت گفت میدونی چیه؟

ایول

ایول به خودتون!

فاطمه پنج‌شنبه 7 شهریور 1387 ساعت 01:01 ق.ظ

ایول رو به تو نگفتم میلاد جان ها ، به شرکته گفتم

آهان!
بله خب. منم از طرف شرکت جواب دادم :p

گاما پنج‌شنبه 7 شهریور 1387 ساعت 02:01 ق.ظ

سلام
با این شرکته آشنا نیستی شاید منم خواستم از دلالاشون استفاده کنم!
کجا درس می خونید که ازین کارا اینقدر زیاده!
سلامت باشید

ای خدا رو شکر ... جای بدی نیست. اما احتیاجی نیست معرفی کنم، تو روزنامه هم آگهی می کنن!

زرایر پنج‌شنبه 7 شهریور 1387 ساعت 02:08 ق.ظ

سلام

ما که نه کارشو خواستیم نه مدرکشو
اصولا در حال حاضر ؛ ما اصولا هیچی نخواستیم !
اصولا تر در حال حاضرتر ؛ یکی نیس به من بگه وقتی ذهنت خسته س و اعصابت خورده ؛ واسه چی میای کامنت بذاری

اون ماجرای نماز اون یارو همکارتون خیلی باحال بود ؛ خدا توفیق بده مث ایشون صادق باشیم

موفق باشید

خدا توفیق بده حقوقمون رو هم زیاد تر کنن! :D
شمام که کلا اعصابتون خورده! برا همینه که آپ نمی کنید؟

زرایر پنج‌شنبه 7 شهریور 1387 ساعت 04:52 ق.ظ

آره خوب منم کلا اعصابم خورده !!!
ولی با همین اعصاب خوردی هم آپیدم و هم قالب عوضیدم !!!
گمونم هردوشون به حس و حالم بخوره !
کاش اصلا مهر نمی اومد ! حوصله سال تحصیلی رو ندارم .

منم ندارم.
اگه می شه یه کاری کنید یه دو سه سال عقب بندازنش!

زرایر پنج‌شنبه 7 شهریور 1387 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام مجدد

من آپیدم بعد اومدم اینجا اون پاسختونو خوندم و این کامنت بالایی رو گذاشتم .

تصادفی شد که اینجوری شد . قالبم ؛ اون موقعی که کامنت بالایی رو گذاشتم یه چیز دیگه بود ؛ یه جنگل دلگیر ! امروز عوضش کردم .

موفق باشید ( این شکلک رو دلیل خاصی نداشت انتخاب کردم ؛ هویجوری از ریختش خوشم اومد :دی )

من هم دقیقا در همین فاصله تو وبلاگتون کامنت گذاشتم!

مهرنوش جمعه 8 شهریور 1387 ساعت 02:16 ق.ظ

میدونی میلادایده هات حرف نداره. همش داغ دل تازه میکنه.

آخه منبع ایده هام جای به خصوصیه!

افشین جمعه 8 شهریور 1387 ساعت 08:07 ب.ظ http://natoordasht.blogfa.com

سلام
سوژه ی خوبی بود ولی با توجه به نوشته های قبلیتون فکر می کنم می تونستید بهتر و زیباتر بسطش بدین
جعل مدرک برای وزارت هم هستا!اگه خواستید آشنا داریم تو آکسفورد!با نازلترین قیمت!
وقتی از اون راس هرم اینکارا رو می کنن دیگه از مردم عادی نباید انتظار دیگه ای داشت

یا علی

خودمم از نوشته راضی نیستم. اما منتقل کردن حرفش برام مهم بود.

زرایر جمعه 8 شهریور 1387 ساعت 11:18 ب.ظ

سلام

می بینم که الان سه روزی هست از آپ جدید خبری نیست !!! ( از اون شکلکا که انگشتشو میکوبه رو میز و خفن خشنه و اینا )

نکنه همین شنبه امتحان دارین ؟

من اصولا پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها به اینترنت دست‌رسی ندارم، مگر توی ماه رمضون ;) این بار عوضش دو تا آپ کردم با هم!

ایده سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 02:24 ب.ظ

من اون موقه ها نگفته بودم بهت کجا درس خوندم. این پستو که خوندم با خودم گفتم اوه اوه طرف چه تو جوه!!!!! حالا از کجاش همچین حسی بهم دست داد؟ الان که میخونم دوباره نمیدونم... اما داد دیگه!!!

:دی حالا واقعا تو جوّم؟ :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد