یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

تو خود حجاب خودی ...

در شب ظلمت جهان، روی تو آفتاب من

پردهٔ جان خسته‌ام جمله شده حجاب من

بود امید عافیت جان در احتضار را

زلف تو سایه گسترد بر تب و التهاب من

هر چه عِقاب می‌کنی فایده‌ای نمی‌کند

گشته سپهر چشم تو، طائر آن عُقاب من

گه که به خواب می‌روم بوی تو می‌کِشد مرا

زآن‌که تو جلوه می‌کنی هر نفسی به خواب من

در ره خال و خطّ تو گرچه نبود اختیار

بندگی سرای تو شد همه انتخاب من

هست سؤال من ز تو طعم لب چو گوهرت

جمله هوای من بود پرسش بی جواب من

گر همه زار گشته‌ام پا به ره تو خسته‌ام

شد سپری به راه تو عمر چونان حباب من

در همه عرصهٔ جهان پرسه زند شهاب دل

سیر نمی‌کند دمی در شب تو شهاب من

بس که صبا به جان خود، کرده گره خیال تو

تار شده به پود تو رشتهٔ شعر ناب من

نظرات 8 + ارسال نظر
زرایر سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 12:30 ق.ظ

سلام

اینقدر شعرای قشنگ برای خدا جونم میذارین ؛‌آدم وسوسه شعری میفته به جونش خوب

به پیش روی من تا چشم یاری می کند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
درین ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست
خروش موج با من می کند نجوا :
« که هرکس دل به دریا زد رهائی یافت »
« که هرکس دل به دریا زد رهائی یافت »
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
زپا این بند خونین برکنم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست !

من اون نادیده ساحل رو ، خدا جونم تعبیر کردم و بندهای نامرئی حب دنیا ، دست و پامو بسته

موفق باشید

امیدوارم که چشم‌تون به دریای وجود خدا روشن بشه و دست ما رو هم (مجازا :دی) بگیرید و کمک کنید ما هم به یه جایی برسیم!

زرایر سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 12:30 ق.ظ

آه راستی ، شاعرش فریدون مشیری هستند .

شعرشون بی‌نهایت زیبا بود

مرد یخ زده سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 02:18 ق.ظ

اوه..جه قدر سخت و طاقت فرسا بود..فکر کنم نصفشم نتونستم بگیرم...واقعا که..با این سن باید خجالت کشید...
سخت بود..برای من خیلی سخت..نمی تونم کامل بفهممش...پس نمی تونم در موردش نظری بدم..از شعر هم که چیزی حالیم نمی شه که بتونم ایرادی بگیرم ازش
پس...!(معادل همون یارو چشم سبزس تو مسنجر!)
فعلا!(اون گله!)

اااااااااااا
اون که چشاش آبیه!
بعد هم مشکل از شاعر بوده! ازش که پرسیدم خودش می گفت خیلی ناراحته که شعراش کلمات سخت دارن. شعرای جدید ترش بهتر شدن. راحت تر می شه خوندشون.

مرد یخ زده سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 02:33 ق.ظ

عجـــــــــــــــب... چه سریع و بی عیب ونقص کلمات قصار(!) ما رو به شاعر منتقل می کنین
کفر نمی گیم ولی BBC رو گذاشتین تو جیبتون
چشم آبیه؟...سارااااااااااااااااااااااااااااااا

سارا کجا بود؟!؟ هان؟
نه یعنی ... اون چشاش سبزه ها!
اینو قبلا از شاعرش پرسیده بودم (:^o)

مسلم سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 10:30 ق.ظ http://moslembeig.blogfa.com

سلام داش میلاد ... چه طوری ... چی شده به ما فقیر فقرا سر زدی ... ما ارزش این همه محبت شما رو نداریم ...
شعرش بسیار زیبا بود ... چون ما کلا تو مدرسه شعرارو باید معنی می کردیم اصلا حوصله ندارم در مورده شعر نظر بدم ... حالم بد میشه ...
با اجازه لینکت کردم بیشتر بهت سر بزنم ...

خوبم! تو خوبی؟
ما زیاد اصولا به همه سر می زنیم. فقط کم نظر می دیم.
بچه ها می دونن. اصولا یا نظر نمی دم یا ییهو میام نظر گنده می دم.
شعره رو هم کلا گذاشتم باشه که گذاشته باشم! :دی
از لینک هم ممنون!

مسلم سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 05:11 ب.ظ http://moslembeig.blogfa.com

بازم سلام ...
بعدم توفیق کیلو چنده ... من هر جایی که بخوای وبلاگ دارم ... ولی حوصله ندارم بگردونم ... تو RSS هم دارم ... ولی یوزر پسشو یادم رفته ...

:دی همین که یادت بمونه یوزر و پسش رو توفیق می‌خواد!!!
ما همین یه وبلاگو اما بیش‌تر نداریم! :^o

فاطمه سه‌شنبه 5 شهریور 1387 ساعت 05:37 ب.ظ

من یه صحبتی با تو در مورد این شعره و شاعرش ، قبل از اینکه نظر بدم ، میخوام بکنم.
دیدمت یادم بنداز.

حتما.

گاما چهارشنبه 6 شهریور 1387 ساعت 02:15 ق.ظ

سلام
جالب بود مخصوصا این اسم من توپ تو قافیه میشینه ببین چه خشکله شهاب دل!
بعد من از این جور تعریفا بدم میاد شعر ناب هم تا اونجا که من می دونم تعریف محسوب میشه شاعر با گفتن این کل شعرش رو زده داغون کرده( البته به نظر من ها میشه گفت این نشانه ی یک چیز دیگه است ولی در کل دوست ندارم!)
در کل بد نبود!
سلامت باشید

مرسی! آره شاعرش از خود راضی بوده. بهش گفتم اینو. اما از تیکه قبلی‌ش خوشش اومده بود، حاضر نشد عوضش کنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد