یک موجود زنده
یک موجود زنده

یک موجود زنده

حجرط

هجرت

از سلمان پرسیدند «چه در کوله بارت پنهان کرده ای؟»

سلمان پاسخ داد: «پیامبر خدا را!»

قاصدان چهل قبیله خندیدند و او را رها کردند، بی خبر از این که پیامبر در کیسهٔ روی دوشش پنهان بوده!

+++

حجرت

چون به پیامبر گفتیم ایشان را رهنمودی ده و رهسپار شو، پیامبر مرحمت خوست و ایشان را دعا کرد و گفت بگذار از کرده شان مطمئن گردم.

پس پاسخش دادیم:‌ «ایشان را سخن  گوی، چون تو را رسالتی است، اما ما خود گل‌هاشان تفته‌ایم و نیک می‌دانیم، ایشان را گوش شنوا نیست، چرا که در حجرت اسیرند.»

پس پیامبر چون ابلاغش را به تمامیّت به انجام رسانید ره‌سپار دیاری شد، که در آن گوش‌های مردمان را سنگ جهالت نگرفته بود و سخن در ایشان اثر می‌نمود.

+++

هجرط

از قاصد پرسیدند این لغت که در این نامه آورده ای چیست؟

گفت این هجرت است.

به تمسخر گفتند املایش را درست ننوشته ای، یا شاید مولایت در این هنر از خدایش بهره ای نیافته؟

گفت ایشان را عنایت بود، چون می دانستند شما را عزم هجرت نیست، آنی را قید کردند که شما را کار آید.

+++

حجرط

زمانی از مکانی به دلایلی حجرط کردم. بنا به دلایل دیگری از این حجرط، رَجْأطْ (raj'at) کردم. دوستی را دیدم که می خواست مرا ببیند. چون آمدم، هجرت کرد.


از بودنش خوشحال بودم. از رفتنش ناراحت نیستم. اگر دوست بود، هست. دوست نه در مکان است و نه در زمان. این را از دست آوردهای همان «هر چی یاد داره یاد بده» می‌دانم.

نام‌ها کلمه اند. اما دوست‌ها هویت اند.

من یک موجود زنده ام. فارغ از مکان و زمان و اسم و ... .

من یک هویت ام.

می توانستم در صحرا گشت بزنم و اسمی متناسب داشته باشم و می توانستم میلادی باشم، مثل همه میلادهای دیگر که حتی برجش هم موجود است! اما در حال حاضر فقط و صرفا یک موجود زنده هستم.

تا بعد. (این عبارت هم کپی رایت دارد و متعلق به من نیست)

نظرات 16 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 02:34 ق.ظ

چه باحال بود این آپت.
آخرسر کدوم املاش درسته؟اصلا هر کدوم معنای جدایی داره؟

هر کدوم معنای جدایی داره.
هر کدوم از این قضایا هم قضیهٔ املاشه.
مخصوصا قضیهٔ حجرط کردن من.

فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 02:39 ق.ظ

خب میشه به زبونه من بگی ، معنای هر کدوم رو؟

عجــــب!
زبون شما فرق داره؟
من زبون خودمو بلدم!
می تونم یه بار دیگه به زبون خودم بگم.
هجرت که هجرته.
حجرت که تحجره یه جورایی.
هجرط غلط نوشته شدهٔ هجرته.
حجرط قضیهٔ رفتن و اومدن منه توی این مدت.
خوب بود؟

فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 02:43 ق.ظ

یعنی حجرط ، به این معناست که بری و برگردی؟

نه
هجرت یعنی بری.
رجعت یعنی برگردی.
اما اینا وقتیه که عین آدم انجام بشه.
مال ما همون حجرطه، هجرتمون، چون عین آدم نبود!
رجعتمون هم شد رجأط خیر سر امواتمون از سر ... بازی خودمون.
می خواستم به خودم فحش ندم، نشد :D

فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 02:53 ق.ظ

عین آدم انجام بشه یعنی چی؟

آهااااان!
دست گذاشتی روی نقطهً حساس!
اینو جناب روح اگه واقعا فهمیده باشه خودش می تونه بگه! اما نمی تونم بگم.
اصولا اینا رو تعریف نمی کنن (درست مثل خواب (خندهٔ شیطانی))

فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 03:00 ق.ظ

روحی که رفته ، دستش درد نکنه واقعا.من کلی ناراحت شدم.حالا بماند.

خوابم تعریف نمیکنی دیگه ، باشه میلاد جان ، برات دارم.

نقطه حساس یعنی آدمیت؟

دقیقا یعنی همون آدمیت!
روحی هم گفتم، اگه رفته که پشتشو نگاه نکنه هیچ، اما من خودم عادت دارم وقتی می رم پشتمو نگاه کنم.
شاید به همین علته که عین آدم نرفتم دیگه

زرایر شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 03:01 ق.ظ

سلام

اومدم همون یه نظر رو بدم و برم !
اگه روح جونم اومد که بحثو ادامه میدیم ؛ وگرنه ؛ گمون نکنم بحثی بمونه
---------
هجرت که از همون هجر و دوری میاد به گمونم .
حجرت هم یعنی سنگ بودن ؛ و نشانه سنگی و غیرقابل نفوذ بودن قلب و مغز انکارکنندگاه پیامبر هستش !
هجرط هم که با غلط املایی هجرت بیده ! و نشانه کلکل کنندگی یه بنده خدایی با یه ملتی بوده ( و مرا بر کلکل کنندگان عنایتی نیست )
حجرط هم ؛ بله آقا میلاد ؛ گمونم بفهمم که این دوری من از سایت و گذشتگان همون حجرط هست ! و گمونم روح جون همون هجرت رو سرلوحه کارش قرار داده ! و این مقایسه دقیق بین این دو کلمه هست !!!
منتهاش اگه من برگردم به سایت میشه همون رجات و برگشتن روح جان به این وبلاگ میشه رجعت !!!
---------
روح جان حرات داری مخالفت کن تا شپلخ شویم همگی

فعلا !

دقیقا درست فهمیدین!
شما را هم که کلا بر کسی عنایتی نیست!
حجرط مال منه، لطفا برای خودتون یه کلمه دیگه پیدا کنید :D
امیدوارم اگه جناب روح قصدشون هجرته لا اقل از این هجرت ره‌توشه‌ای هم دست و پا کنن. نه چون به ما بدن.

فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 03:05 ق.ظ

آدمیت رو اگه تونستی تعریفی ازش پیدا کنی، یه ندا به منم بده.

بعد تو یعنی ما خجالت نمیکشیم ، هم اینجا چت میکنیم هم تو مسجر ، هم پایه....هم با ....

فعلا میرم لالا.شبت بخیر

«تمام مقصود و منظور ما ... شناختن همین میزان است که دنیا و آخرت ما را سرو کار و شناخت با این چنین میزانى است زیرا ایمان و اعتقاد و صفات و اخلاق و افعال انسان را در یوم قیامت کبرى با همین میزان مى سنجند.

این میزان در نزد اهل عرفان و معرفت و کرسى نشینان عرش علم و حکمت انسان کامل است انسان کامل میزان حق است. انسان کامل میزان علوم حقه است. انسان کامل میزان اعتقادات حقه است. انسان کامل میان ایمان است. انسان کامل میزان عقول کامله است. انسان کامل میزان ارواح طیبه است انسان کامل میزان نفوس طاهر انسان کامل میزان اخلاق جمیله است انسان کامل میزان صفات و ملکات حسنه است. انسان کامل میزان اعمال است.

انسان کامل در عرف اخبار و احادیث عبارت است از نبى و وصى نبى و شامل است تمام انبیاء و رسل و اوصیاى قدیسین آنان را.

چنانکه در قرآن (آیه 46 سوره ى نساء) (و نضع الموازین القسط لیوم القیامته)

از حضرت امام صادق کاشف حقایق علیه الصلوه والسلام منقول است که فرمود هم الانبیاء و الاوصیاء از تفسیر صافى علامه فیض کاشانى.(ره) »
آئینهٔ ایزدنما / محمد رضا ربّانی
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19667&BookID=10656&PageIndex=13&Language=1
اینم ندا! البتّه من ترجیح میدم بگم اعلان که بعدا به ما گیر ندن با ندا چه کار داشتی؟!
ما هم که کلا می دونی نه توی کار خجالتیم نه چیزی.
فقط پایه ایم. همین. پایه بودنم که کلا خوبه. نه؟

زرایر شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 03:22 ق.ظ

زمانی از مکانی به دلایلی حجرط کردم. بنا به دلایل دیگری از این حجرط، رَجْأطْ (raj'at) کردم. دوستی را دیدم که می خواست مرا ببیند. چون آمدم، هجرت کرد.

از بودنش خوشحال بودم. از رفتنش ناراحت نیستم. اگر دوست بود هست. دوست نه در مکان است و نه در زمان. این را از دست آوردهای همان «هر چی یاد داره یاد بده» می‌دانم.
==============================
با این حرفاتون موافقم .
ولی از رفتنش ناراحتم . همونطور که از رفتن بعضی از بچه های سایت ناراحتم .

اگه قراره اینجوری بیایم و دیگران رو به خودمون مانوس کنیم و بی خبر بریم و قلب ها رو بشکنیم ؛ اصلا چرا میاییم ؟

گمان میکردم به خاطر بیان اعتقادات انسانیمون و فارغ از جنسیتهامون بحث می کنیم و به همین خاطر اینجا رو دوست دارم و بحث ها رو ادامه میدم ؛ اصلا به نظرم نمی رسه که چه کسی دختره یا پسره ؛ هممونو انسانهایی برابر می دونم و فکر می کنم بقیه هم همینطورن . پس این رها کردن انسانها چه معنی ای داره ؟

همیشه از وابستگی فرار می کنیم ؛ ولی یه جایی که انتظارشو نداریم به دامش می افتیم . باز یکی پیدا میشه که جریحه دارمون کنه .

واقعا به خاطر اعتقادات زیبایی که همیشه تو حد حرف باقی می مونن متاسفم !!!
------------------------------------------------------------
اون کلمه مال منم هست آقا میلاد ؛ میخواین شما هم شپلخ بشین ؟
و درضمن ؛ اتهام بزرگیه ها ! اینکه مرا بر هیچکسی عنایتی نیست !!!
ولی گمونم حقیقت داشته باشه !‌چون دفعه اولی نیست که کسی این حرفو به من می زنه .
تا نباشد چیزکی ... ( از اون شکلکای فکر کردن )

شب خوش !

«ولی از رفتنش ناراحتم . همونطور که از رفتن بعضی از بچه های سایت ناراحتم .»
منم ناراحتم، اما دلیل نمی‌شه حق ندم بهش. همون‌طور که حق اومدن با خودش بود، حقّ رفتنش هم با خودش بود.
این‌جا بر اساس اخلاق اسلامی تنها کسی که بدون اجازه حقّ نداره بره منم!
البته نمی‌گم از نظر اخلاقی ایشون رو تأیید می‌کنم. یه روایت به نقل مضمون از امام صادق(ع) هست که بزرگی برام نقل کرده که خدا حفظش کنه ان‌شاء‌الله و می‌گه: اگه یه نفر پیش شخص دیگری بره به قصد صحبت، شخصی که از اول حضور داشته بدون اجازهٔ شخص دوم حق نداره ترک محل کنه، وگرنه بی‌احترامی کرده به دومی. اما نفر دوم می‌تونه هروقت صلاح دونست بره. مگه این‌که از نظر اخلاقی تعهدی پیدا کرده باشه به موندن.
من حس نکردم جناب روح به من تعهدی داره.
اما شاید به شما داشته باشه.
شاید هم اصلا در این جا شما نفر دومی بودین که بر جناب روح که توی این مباحثات نفر اول بودن وارد شدین و ایشون حق نداشت بدون اجابت اجازه از طرف شما ترک مجلس کنه.
در هر حال اخلاقا من حق نداشتم بگم که بمونه.
------------------------
«و درضمن ؛ اتهام بزرگیه ها ! اینکه مرا بر هیچکسی عنایتی نیست !!!
ولی گمونم حقیقت داشته باشه !‌چون دفعه اولی نیست که کسی این حرفو به من می زنه .
تا نباشد چیزکی ... ( از اون شکلکای فکر کردن )»
زهرا خانم من عذر می‌خوام اگه ناراحتتون کردم! واقعا فقط یه شوخی بود. من یه ذره توی شوخی کردن بد عمل می‌کنم اصولا که معمولا منجر به رنجش می‌شه!
ببخشیدها!
واقعا امیدوارم ناراحت نشده باشین!

زرایر شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 03:40 ق.ظ

من هیچ وقت از شنیدن حرف حق رنجیده نمیشم . شوخی هم دوست دارم . خودمم بی ملاحظه هستم و به قول خواهرم که همیشه به من میگه :

تو همیشه به بدترین وجه گند می زنی و به بهترین وجه رفع و رجوعش می کنی !

تو رفع و رجوع خرابکاری هام استاد شدم !!! فقط به این دلیل بهتون گفتم که حواستون باشه ؛ همه مث من سابقه خرابکاری ندارن و اینجور شوخی ها رو درک نمی کنن !

و البت ... بعیدم نیست که حقیقت داشته باشه ها ! گفتم که ؛ قبلا هم این حرف به من گفته شده !
یه ضعف اخلاقیه دیگه ... کم کم درستش می کنم ! یه ۱۲۰ سالی اگه ( خدانکرده ) خدا به من وقت بده ( که انشالله نمیده ؛ به حول و قوه الهی ) اگرم فرصت نداد ؛ به خدا میگم خودت فرصت ندادی خوب بشم ! ها ها ها !
------
بله ؛ من اصلا به روح جون حق نمیدم اینجوری باهام رفتار کنه ! البت ... یه احتمالم وجود داره و اونم اینه که لپتاپش پوکیده باشه !!!

دیگه یه امشبو گمونم بشه زودتر از ساعت ۵ خوابید . دیشب که از حرص و جوش این روح جون تا شش و نیم صبح بیدار بودم !‌اگه مشکلش فقط لپتاپش بوده که هیچ ؛ ولی اگه واقعا به خاطر اینکه احتمال میده شناخته باشیمش رفته باشه ؛ گمونم یه چیزایی به من بدهکار باشه !

اگه برگشت بهش میگم چه دینی به گردنم داره و چه حقوقی رو از من زایل می کرده با رفتنش !

( هورا ... خودخواه بودن چه عالم خوبیه خودمو میگم ها )

شب خوش

امیدوارم که منم بتونم اصلاح کنم خودمو که یه نموره شوخی‌هام رو درست کنم.
این جناب روح هم به خودش مربوطه که می‌خواد این‌جا جواب بده یا بعد.

فاطمه شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 02:50 ب.ظ

مرسی میلاد به خاطره ندا

در مورده بقیه حرفاتونم ، حرفی ندارم

از ندا تشکر کنید،‌از من تشکر نکنید!
منم حرفی ندارم. :D

مهرنوش شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 09:11 ب.ظ

این ندا کیه؟؟؟؟ یا الله مشکوک میزنید. خب اگه میزنید چرا شیرینیشو نمیدید؟؟؟

عجــــــــــــــــب!!!
بابا بازم از من بدبخت می‌خواید شیرینی رو بگیرید؟!
حالا اشکال نداره،‌ من که می‌دم، اما حداقل قبلش این ندا رو پیدا کنین که یه چیزیم این وسط عاید ما بشه!

مرد یخ زده شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 11:49 ب.ظ

واییی..چه قدر پیچیده بود
یه سری از جواب هاتو خوندم..ولی هنوز کامل معنی حجرط رو نفهمیدم!
در کل جالب بود..راستییی نظرت تو وبم..عالیییی بود..نمردیم و یکی از ما ایراد گرفت..اه اههر کی میاد می گه جالب بود و رفت...حتما برای خودم یه جا تصحیحش می کنم..
بازم یه همه مرسی
فعلا!(از اون گلا!)

خواهش می شه بابا! انقدرم کاری نکردم ها!
من اصولا متنی که بخوام ازش لذت ببرم رو قبلش یه دور با دید غلط گرفتن می خونم، بعد که قشنگ غلطاش برام در اومد، می شینم می خونم.
متنای شما هم که اصولا پیوستگی ش جذابیت خاصی داره برام!
این حجرط رو هم بعدا ایشالا مفصلا توضیح می دم!

فاطمه یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 01:30 ق.ظ

«می توانستم در صحرا گشت بزنم و اسمی متناسب داشته باشم و می توانستم میلادی باشم، مثل همه میلادهای دیگر که حتی برجش هم موجود است! اما در حال حاضر فقط و صرفا یک موجود زنده هستم.»
این خیلی جالبه، از کجا اوردیش؟

اون تیکه برجه میلادش، انگه خودمه

بله دقیقا با در نظر داشتن همین موضوع اینو گفتم :D

زرایر یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 01:37 ق.ظ

سلام

اگه آپ جدید نیست ؛ پس مجبوریم به شما و ندا گیر بدیم دیگه !!!
فاطمه بیا جلو که تو شر انداختی وسط . خودت بیا به زبون خوش این ندا رو معرفی کن !
آقا میلاد ؛ چه ندا وجود داشته باشه و چه نه ؛ ما شیرینی میخوایم ! شما بدین به مهرنوش سهم منو ؛ هروقت اومدم تهران خودم ازش عین همونو میگیرم !

مطلب درمورد سعه صدر و بخشش و این حرفا چی شد ؟

شب و روز خوش !

آپ جدید ان شاء‌ الله تا چندی دیگر.
من فقط به کسانی شیرینی می دم که حضورا ازم تحویل بگیرنش :D
اون مطلب هم ایشالا مطلب بعدیه!
شب و روز شما هم خوش!

فاطمه یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 01:47 ق.ظ

راستی زرایر جان ، ندا با من.تو نگران نباش.
شیرینی گرفتنش که صد در صد با من.

شده از بالای برج میلادم ازش میگیرم
مثله باره قبل.جات خالی.زرایر جان

ایشالا نوبت شمام می‌شه دیگه!
زرایر جان یعنی ایشون باید یه شیرینی‌ای بدن که جاش هر جایی نمی تونه باشه :D
دلم براشون می‌سوزه حقیقتا!

زرایر یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 04:02 ق.ظ

آةخ جون شیرینی !
از هردوتا تون میگیرم خوب ! من که بخیل نیستم . میگیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد