فقط به ترکیب ماراتنوار توجه کنید! خدایی صفا می کنید این واژهسازی رو؟
از دیشب که نخوابیدم بگیر بیا جلو تا صبحونه ساعت 5 صبح. تو این فاصله که داشتیم مگس می شمردیم و پارهای چت مینمودیم البت، لذا جزو ماراتن در نظر نگیرینش.
اما از ساعت 5.5 تا خود یک و نیم داشتم عین یکی از مخلوقات زبون بسته خدا روی پروژهٔ دانشگاهم کار میکردم. بعد ساعت یک و نیم ناهار خوردم و تا پنج بعد از ظهر دوباره رفتم سر کار.
بعد پنج یه چرت کوتاه سه ساعته () زدم و دوباره نشستم سر کار. شام رو به لطف زحمت خانم والده که تازه ساعت 8 از بیرون برگشته بودن به همراه سایر اهل بیت، سر میز و پشت کامپیوتر ساعت نه و نیم خوردم.
این ماراتن مسخره تا ساعت 30 دقیقه بامداد ادامه یافت. فلذاست که اکنون نه می تونم بخوابم نه از بیداریم چیزی می فهمم.
حالا اگه می پرسین چرا درست روز آخر این وضعیت رو دچارش شدم، باید به پست پایینی ارجاعتون بدم و درگاه الهی! درست یک ساعت قبل از نوشتن اون پست بود که داشتم با خیال آسوده فایلهام رو بررسی می کردم که ویندوز ترکید. Blue Screen of Death.
اومد دستگاه بالا، دیدم بـــــــــــله! تقریبا همهٔ فایلهایی که یه هفته روشون کار کردم پریدن!
آری، چنین بود سرنوشت ما!
همی شنیده بودیم که خداوند گار به یکباره همچون اتشفشانی ،شعله های هنر را در وجود انسانی بر افروزد! اما تا به حال اندر حکایت های گذشتگان نخوانده بودیم ،بنده ای به ناگاه نتواند ادبی سخن براند و به روزمره ! نوشتن روی آورد!حادثه ایست بس غریب که بسی جای تامل دارد ..و نیاز به شرح حال !شاید انچه رفته باشد بر احوالات درونی شما مایه ی عبرتی شود بر بازماندگان!!!!!
در هر صورت از خداوندگار آدمیان برایتان شفای عاجل را خواستارم!
* خارج از ادبی سخن راندن (!) ، چه خوب میشد حداقل هر دفعه که پست میدادید یه روایت از نهج البلاغه یا یه حدیث از نهج الفصاحه میذاشتید ، چون متاسفانه خیلی ها با این 2 کتاب حدیث ارزشمند آشنا نیستند..
یا حق
همی خدایگان را صد سپاس در این سداد بیپایان، که او خدا است، از آن روی که خود-آی است و خود خوانده. از این روست که آنچه در وجود ماست، از خودخواسته نیست و اوست که در ما می دمد.
چون بنده شکر ارتزاق نگفت، نعمت از او دریغ گردد و چون شکر کرد، نعمت فزون دارد.
«ای بنده! شکر گزار باش و دور اندیش؛ که چون شکر را کاستی، نعمت خویش را کاستی، و سبکپای باش و خوش کردار، تا تو را آمرزشی از خدای واصل افتد» (ارمیای نبی).
چنین بود که نان از گندم بهشتی سوده شد و به روغن آغشته شد و سپس به نرخ روز به فروش رفت! امید که نانتان روغن آلود نشود! تا در پساش به نرخ روز نفروشیدش
----------------------------------------------------
نهج البلاغه یکی از زیباترین آثاریه که توی کل عمرم خوندم. واقعا هر کی نخوندش باید به خودش شک کنه.در نتیجه حتما میذارم ازش چیزایی که در حد فهم خودم باشه.
نهج الفصاحه رو خودم کمتر باهاش مانوسم. در نتیجه نمیتونم خیلی نقال خوبی باشم
چگونه نان از گندمی سوده کنم که آن گندم در روز ازل آدم و حوا را به هبوطی کشاند که تمام بندگان ایزدی امروز درآتشش می سوزند؟همان به که آدمی نانی نخورد اگر قرار است نان مایه ی هبوطش گردد ..اما نصیحتتان میکنم از یشوع بن سیرای ی نبی که از او در خبر است که در کتاب ارجمندش گفت :
"خداوند انسان را از خاک بر آورد ،تا سپس او را بدان باز گرداند
بر آدمیان ،روزهایی معین و زمانی مشخص مقدر ساخت ،
آنچه را که بر زمین است ،به زیر سیطره شان در آورد.
ایشان را همچون خویشتن قدرتمند ساخت ،
و به صورت خود آفرید .
آدمیان توان استفاده از پنج قدرت خداوند را یافتند،
قدرت ششم ، هوش بود که ایشان را بهره ای از آن داده شد،
و قدرت هفتم ،عقل بود که ترجمان قدرتهای اوست.
ایشان را قوه ی داوری و زبان و دیدخ،
و گوش و دلی از برای اندیشیدن بداد
آنان را از علم و هوش آکند و نیکی و بدی را به آنها شناساند.
ترس خویش در دل ایشان انداخت
تا عظمت کارهای خود بدانان بنماید.
و بر ایشان مقرر داشت که این معجزات را تا ابد گرامی دارند.
نام مقدس او را خواهند ستود،
عظمت کارهایش را حکایت خواهند کرد
ایشان را معرفت نیز عطا کرد
شریعت زندگی ارزانی شان داشت و......"
و همانا که گرامی داشتن این معجزات نیست جز آن نیست که بر کارش بندید که خداوند گار که این قدرت ها را در ما دمید ،بر آن بود که این معجزات را در راهش به کار بندیم و این همان شکر گزاری است که خواجه انصاری فرمود " شکر نعمت ،نعمتت افزون کند"
--
اخر عمری ما رو به چه سخن گفتنی وا داشتید.حالا یه ادبی نوشتن اینقدر دمبل دستک نمیخوادا!!!!!!نهج الفصاحه هم باهاش آشنا بشید خیلی خوبه..فوق العاده است
یا حق