پسنوشت:
۱- آن که ما با او انس و الفت یافته بودیم می رود و با رفتنش تمامی گل ها پژمرده می شوند.
۲- یکی از دوستان گویا از من کمی دلگیر شده دیشب، اگه اینجا رو میخونه همینجا ازش معذرتخواهی میکنم.
این بار که داشتند مزدت را میدانند بار چندم بود که حس کردی چه کوچکاند بعضی مردم؟
و این بار که وقتی نثار میکردی و فکر میکردی ایثار میکنی، بار چندم بود که از نگرفتن پاسخ در هم شکستی؟
غریبٌ و مرءٌ واژهٔ یتّخذ دوست شیءً بر هدفاً نمینهم و شاید یجتهد من لما تو یکون کرده شیءً باشی آخر معنا و را هو هستی لایعلم که بهذا تو الخطأ را یسبح آسان فی من ظلال
وقت سحر گذشته، هان، مسجد کوفه یار کو؟
بهر صِغار کوفیان همدم و غمگسار کو؟
نزد همه مس جهان همچو طلا و نقره شد
نقره اگر جهان بود آن زر صد عیار کو؟
یاد احُد نمی کنم، آینهٔ نبی چه شد؟
غزوهٔ خیبر و علی، نعرهٔ ذوالفقار کو؟
:
گرچه به اختیار خود جان به علی دهم ولی
جملهٔ جان از او بُوَد، صاحب اختیار کو؟
جمله غنای شیعیان، بلکه جهان از او بُوَد
جمله جهان و شیعه را مایهٔ اعتبار کو؟
هر چه «صبا» به خامه از وصف علی بیان کند
جمله ز نور او بود زادهٔ ابتکار کو؟
دستهای پینهبستهاش را دیگر سر هیچ یتیمی در کوفه حس نمیکند! ای زینت هر نمازی که ممکن است در دنیا گزارده شود! ستم آیا بزرگتر از این است که چون خبر از شهادتات میدهند ندای یالالعجب مردم بلند باشد که مگر علی هم نماز میخواند؟!
آسمان امشب، هزار و چهار صد سال است در هوس نرسیدن به سحر شبهایش را
طولانی میکند و هزار چهارصد سال است که ابن ملجم در اینچنین شبی تیغ
کینهآلود خود را به زهر شقاوت خود میآلاید.
و ای عجب از این شقاوت ... یا اشقیالاشقیاء! چهگونه پاسخ خواهی گفت داد و آه تمام آنها را که پدر را از آنها ستاندی و تمام آنهایی را که مقتدایشان را از ایشان گرفتی؟
و در این شهر آیا کسی نیست که پژواک فریاد خاموش مولا را از عمق چاه بشنود و فراخوان الهی را پاسخ گوید؟
و وای بر ما ... که چهارده قرن گذشت و شاید اگر چهارده قرن دیگر نیز بگذرد ... هنوز هم پژواک آن فریادها را درک نخواهیم کرد.
تویی که ربع قرن را در آرزوی استدراک از سوی کسی - هر کسی - در انتظار رهگذری که شاید محمل دانشات باشد شبها را بیقرار به صبح میرساندی ... چه متبرّک کردی، امشب را! و به نامت تا صبح را ذکر میخوانم!
ای دلیل خلقت محمّد! ای باعث بودن جهان ... ادرکنی!
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است، بدین قصّهاش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند
وانیکاد بخوانید و در فراز کنید ...
(حافظ)
دوستان دعا یادشون نره!
اخطار به والدین: این پست برای تمام کسانی که هنوز به مدرسه میروند مضرّ است! :دی
میلاد که شدیدا به علم و دانش علاقهمند است وارد کلاس درس آزمایشگاه شیمی میشود. آزمایش آن روز عناصر گروه اوّل است و خواصّ شیمیایی ویژهٔ آنها.
میلاد که مشتاقانه به تمام مواد نگاه میکند آزمایش ترکیب مادهای به نام سدیم را با آب با دقت تمام دنبال میکند و چشمانش از دیدن این همه چیزهای جذاب گرد شده به دنبال این آزمایش ذهنش مملو از افکاری هیجانانگیز میشود.
×××
میلاد جهت اردو به همراه همکلاسیها به اردوگاه شهید باهنر رفته است. به طور کاملا تصادفی حدود 400 گرم از سدیمهای آزمایشگاه شیمی در یک پارچه پیچیده شده همراه میلاد میباشد. وقت شام گذشته و دانشآموزان هر یک فارغ از کارهای خود به جایی میروند. میلاد و تنی چند از دوستان قدم به محل استراحت[۱] اردوگاه گذاشته وارد عمل میشوند.
عملیات مذبور شامل چند بخش است: پیدا کردن دستشویی مناسب با آفتابههای فلزی و قابل استعمال؛ برش سدیم در قطعات مناسب[۲]؛ جاسازی قطعات بریده شده در انتهای لولهٔ آفتابه؛ اشغال نمودن دستشوییهای دستکاری نشده[۳].
با توجه به نیاز طبیعی انسانهای عادی به استفاده از دستشویی پس از مصرف نمودن مقادیر قابل توجهی شام، این روش به سرعت نتیجه میدهد و تنی چند از معلمین وارد دستشوییهای ذکر شده میشوند. با توجه به واکنش بسیار جالب شیمیایی میان عنصر سدیم و مادهٔ مرکبی به نام آب[۴] - که معمولا در آفتابه موجود است و در هنگام خروج از لوله با سدیمهای مربوطه برخورد مینماید - آزمایش با موفقیت انجام میشود.
×××
میلاد که از این آزمایش نکات شیمیایی بسیار زیادی را آموخته است، از هراس معلین خشمگین در معیت دوستان شب را در بالای درختان موجود در اردوگاه به صبح میرساند.
توضیحات:
۱- محل استراحت:اسم مکان ر و ح در وزن استفعال: مستراح: موال، دستبهآب، دستشویی، دابلیوسی، توآلت ....
۲- یکی از مزایای عملیاتی سدیم این است که مثل پنیر با یک عدد کارد میوه خوری بریده میشود!
۳- این مرحله جهت تسریع در حصول نتیجه باید اجرا شود. امّا از نظر عملیاتی نقش مهمی ایفا نمیکند.
۴- سدیم نسبتا خالص پس از ترکیب با آب انفجاری دارای حرارت زیاد و نور فراوان ایجاد میکند!
و اضافهجات:
محض خالی نبودن عریضه و همچنین آشنایی شما با گونهای از موجودات خطرناک به نام میلاد، در اینجا عکسی از وی تهیه کردهایم که در عنفوان چهار سالگی برداشت شده است.