دلم که رفت و نیامد هیچ
هیچ ...
بساط باده و یار است و باغهای بهشت
که از کفاش کسی
نفسی کاسهای ننهشت
دلم رمید و به جایش باز نگشت هیچ
دلم به رقص آمده است از تو
و هیچ ...
نه باورم به دست بگیرد
یکی، دو نخ ز سیگارهای خوب، خوب
نه در خیال بگنجد گَزیدنش
به کنج لبم
چرا که گوشهی این لب فقط برای من است
برای زمزمهکردن به روز و شب است
برای گفتن نامت به زیر لب است
برای خواندن آوازهای پر ز تب است
برای هیچ کس نیست این لبها
برای هیچ ...
دلم رمیدهی لولیوشی است
میدانی
دلم خراب و اسیر است
میدانی
دلم نزار و خمودهاست
میدانی
عجب ز تنگی این عصر
عجب از آن که میدانی
دلم رمیده ز دستم
و باز میدزدد
قرار و طاقت و آرام این دل خسته
دلم رمیدهی لولیوشی است شورانگیز ...
پسنوشت:
داشتم با خود فکر میکردم، یعنی چه؟ «دلم رمیدهی لولیوشی است شورانگیز»؟ برای خودم تفسیرش را نوشتم. شد این.
کمی آهستهتر،
امشب دلم ظرفیاست پر عصیان.
که چون مه نور میخواهد
و چون اختر فروزان است
در آتش
کمی آهستهتر،
امشب نسیمی سرد میگردد
درون خلوت شهری
که خونین است دستانش
به قتل گیلهمردانش
کمی آهستهتر،
امشب میان سینهام حرفی
به قلبم چنگ میاندازد
برای آن که بتواند
به بیرون سر کشد لَختی،
به فریادی، و یا آهی
کمی آهستهتر،
امشب قلم در دست من میخشکد
هَزاران ناله میسازند
و شبنم خشک میگردد
به روی گونهی غنچه
و شب با خویش میتازد
کمی آهستهتر،
شاید سکوت مرگ منشیند
به روی خاک این جاده
میان کوچهی عشّاق
میان شهر پر کینه
و ما را نیست امّیدی
مگر در پرتو مهتاب ...
بساطمان شدهاست شیر با کوکی
نصیبمان بده-بستانهای فیسبوکی
الا همه آنها که لایک میکردید
تمام عکسهای بیربط و مشکوکی
که پیش از این که شِیر شوند با دنیا
نشسته بودند در غبار و متروکی
دلم گرفته از این همه هجمهی پوچی
که ساز من شده همواره ناکوکی
خدا کند که ببینم من آن روزی
که بگویید چه کشکی، کدام فیسبوکی؟
...
my eyes wide open i crave for you
your sweet face deep in to the night
dreamless kisses
closed mouth breath
your arms tightly rapped around my body
you body heating mine
you smile deep deep in to the night,
and yet you glow
and embrace
i am your lover
your desire, your feel, your hold
deep deep in to the night
you reach further in,
and take me closer, closer than before, closer than ever
you breathe into me, making me drift
I am nothing but a child,
a babe in your arms, thirsty for your embrace, urging for your bare skin hold
deep deep into the night
i lye
reaching out, for the presence of your sweet caring eyes
and yet you are not here
you are not with me
and i am drowning
my skin trembling
i close my eyes with my fingers, holding them shut
gazing into my sleep
...