زمان مسخرهی حرفها گذشت
ببین حدیث کبکها و برفها گذشت
غریب ماندهایم در زمان رفتنمان
که وقت پر شدن ظرفها گذشت
شگفت بود ماه مهری که رفت
ولیک آمده آبان، شگرفها گذشت
هزار واژه و فعلی که صرف کردهایم؛
برای شخص شخیصت چه صرفها گذشت
اگر به سنگ میزنی تو بر سر من
زمان بازی ما در برفها گذشت
«گذشت» حرف بود و گذشت حرف ما
زمان مسخرهی حرفها گذشت...
سلام
با موبایل نظر دادن سخت است و من تنبل
اولین پست جدیدت را که گذاشتی خیلی خوشحال شدم و این خوشحالی در ادامه بیشتر شد
یک سوال. تغییر نگارش نشانه بزرگتر شدن است؟
سلام
خوشحالم که میخوانی هنوز! نمیدانم. آیا به نظرت نوشتههایم بالغتر شدهاند یا ... ؟
خودم فعلاً بیشتر وقتی مینویسم که نمیدانم دقیقاً چیست که میخواهم. شاید به همین خاطر است که قدری سردرگمی در مطالبم دارم.
من هم خوشحالم که میخوانم
تغییر کرده
بعضی عبارات خیـــلی بهتر شده ولی بعضیش به دلنشینی قبل نیست یا شایدم خود من مثل قبل نیستم
نمیدانم
بسیار جالب. خب شاید قدری به این دلیل است که افکار من به دلنشینی قبل نیستند و منویات و دغدغه های من این روزها علی الخصوص چیزهای سطح پایین تری هستند.
شاید هم دارم سعی می کنم خود سابقم را پیدا کنم که میتوانست ساعت هاو روزها را با خواندن و نوشتن شازده کوچولو پر کند.
شاید هم شازده دیگر کوچولو نیست
اما "سطح پایین تر" را قبول ندارم چون اینطور به نظر نمیرسد
یا من درست نمیبینم یا شما شکسته نفسی میکنی
دوست داشتم مثلاً الآن میتوانستم شرحی بنویسم بر فلان کتاب علّامه که همیشه دوست داشتم بیشتر و عمیقتر بخوانمش؛ یا مثلاً حتّی همین کتاب شازده کوچولو را مرتبط کنم به آسمان و ریسمان از تویش یک چیزی در بیاورم که خودم حدّاقل خوشم بیاید.
گاهی زندگی آدمو تلخ میکنه..نوشته های بیش از حد خوب هم دور از واقعیته.بستگی داره بخوایم رویا پردازی کنیم تا زنده بمانیم یا خیره خیره به واقعیت بنگریم..
گاهی آدم میخواد بهتر باشه ... ای بابا. غر میزنم ها! :دی
خیلی زیبا مینویسی تبریک!
خیلی ممنون!