I commune, therefore I exist

It has been a while now that you need not to think. It has been a while since the last time somebody believed in their existence because of their being able to think.

Today it is the existence of human society as a context that matters the most, even more than the human beings themsleves (which has been the subject of humanist claims for the past decades)

In this international organization of humans, which we might call a society, the proof of one's existence, is the awareness of other humans of one's presence.

So, we can remodel the saying to indicate as such: I commune, therefore I exist.


Afterthoughts:
1- This post has no especial purpose.
2- This is post #32, which means it should've been published right after "بدون عنوان", but for some reason I decided to keep it for a later time.


از این‌که صبر کردید ممنون!

گوشی را بر می‌دارم و شمارهٔ روابط عمومی مشترکین شرکت خدمات اینترنت ... را می‌گیرم.

من: سلام علیکم.

آقای اینترنت: بــــــــــــــــــــوق. با سلام، این خط فعلا مشغول است، لطفا چند لحظه صبر کنید.

من: چشم! حتما! شما کار مارو راه بنداز چند لحظه که سهله ...

(حدود نیم ساعت بعد)

آقای اینترنت: با تشکر از این که منتظر ماندید، از تماس شما سپاس‌گزاریم. بوق بوق بوق بوق ...


تا به حال سایت FreeRice رو دیدین؟ اگه هم دوست دارین به ملّت کمک بکنید و هم دوست دارین زبانتون خوب بشه جای خوبیه برای سر زدن!


پس‌نوشت:

۱- آقا عجب کار سختیه مطلب نوشتن وسط مهمونی!

۲- عجب بارونی داره می‌آد این‌جا! از اون باروناییه که من دلم لک زده بود براش! فقط حیف که ماه رمضونه نمی‌تونم برم زیرش دهنمو باز کنم!

فرهنگ مصرف‌زدگی!

اصولا می‌گن که ما ایرانیا از زمان هم‌کاری فرهنگی بین شاه و آمریکا دچار فرهنگ مصرف‌زدگی شدیم. بعد میان برا خودشون کلّی هم مثال و نمونه و اینا ردیف می‌کنن: مصرف‌زدگی در تغذیه، مصرف‌زدگی در بحث انرژی و غیره. امّا هیچ‌کس نمی‌آد بگه که ما توی دوستی و رفاقت هم دچار فرهنگ مصرف‌زدگی هستیم!
جدیدا به این پی بردم که چقدر ما در دوستی‌هامون به مسئلهٔ «فایده»ای که طرف مقابل داره برامون توجّه می‌کنیم! جدیدا زیاد دیدم که وقتی تاریخ مصرف یه نفر به پایان می‌رسه و استفاده‌ش تموم می‌شه، نقطهٔ پایان دوستی رقم می‌خوره. زیاد دیدم آدمایی رو که اعتقاد دارن «بعضی آدم‌ها پله‌اند و برخی پل.»
و جدیدا زیاد شده باهام در مقام دوستی به عنوان یه کالای قابل مصرف و دارای تاریخ انقضا برخورد بشه. چرا این‌طور شدیم؟ و بدتر از اون اینه که وقتی به طور سربسته می‌آی به روی طرف بیاری خودشو می‌زنه به اون راه و کلا منکر قضیه می‌شه و تو پشیمون می‌شی که چرا نتونستی با اون مثل خودش برخورد کنی و نتونستی همون طور که مثل تفالهٔ چایی صافت کرد و گذاشتت کنار بذاری‌ش کنار.


پس‌نوشت:

1- لطفا با خشم بخوانید مطلب فوق را و به نیش باز بنده هم ابدا توجّه ننمایید.

2- برخی (!) جملات این مطلب نقل مستقیم از یک وبلاگ دیگه‌س!

3- دنبال قافیه می‌گردم برای این کلمه‌ها: گزند، بند، شکرخند و غیره.


الاول الآخر

و اما بعد، یقول الانسان کذا و کذا حدث لی و لذلک ما کنت علی من القوة حتی قلیلا. و یقول قایل فارس:

به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم
بیابان بود و آب سرد و تابستان و استسقا

(بدخل او تصرف کلمة او کلمتین)

و هو یعنی کان المداخل کثیرا جدا و ما اقدر ان استقیم. و اذا یجری الفعل هو فاعل، بلافصل و انفکاک.

و الله یعرف الانسان به بعدالته. و هو باق لا یحکم علیه شیء حتی الزمن و هو الخالق کل زمن. و اذا سئل المتشککین فی امره عن اجد نطق قبل الله ام بعده، فنادیهم بوساطت اولیائه عن هو المنطق و هو النطق و هو الکلام و هو السکون و هو الاول و الآخر. و هو لکل اول آخر و لکل آخر اول و هو اول الذی یکون الآخر و هو آخر الذی یکون الاول و کذا یقول العالم الفارسی، مشرق الاشراق و مطلع الطلیعه، من هو یشتهر بالشیخ و هو شیخ جدا، لکثرة علمه و لکثرة براهنه.

-و ما یجری، یجری بنفسه و ما یبقی، یبقی للآخرین.


بعدالطبع:

رسالة منک و رسالة منّی ... و کذالک یتشکّل الرّبیع

ادامه مطلب ...

A Prayer in Java

این آپ یه مقدار فهمیدنش سخته. من خودمم نمی‌دونم چی بوده هدفم.


package ir.tehran.milad;


import higherup.in.*;

public class RequestToken extends Request {

    private Status internalStatus;
    private Self self;

    protected Status getInternalStatus() {
        return new Status("Happy");
    }

    private void setInternalStatus(Status status) {
        this.internalStatus = status;
    }

    private Self getSelf() {
        return self;
    }

    private void setSelf(Self self) {
        this.self = self;
    }

    private RequestToken(Self self) {
        setInternalStatus("Exhausted");
        setSelf(self);
    }

    private world.lang.Object transmitRequest(RequestContent content) throws Exception{
        if (!God.isReachable()) {
            throw new Exception("You can not reach God right now, please try again " +
                "when your grasp is higher.");
        }
        if (Session.getPendingJobs().indexOf("redemp.*?") != -1) {
            throw new Exception("Redemption pending; please try again when you're redeemed.");
        }
        ConnectionSocket socket = new HigherUpSocket();
        socket.setSender(getSelf());
        socket.setRecipient(God.getConnections().getAvailableSet().first());
        Transfer transfer = socket.getTransferLink();
        transfer.open();
        transfer.getBufferedWriter().write(content);
        try {
            transfer.commit();
        } catch (Exception e) {
            throw new Exception("There was a problem with your request. Please reconsider it " +
                "before trying again.");
        }
        while (!socket.transferDone());
        return socket.getSocketResponse();
    }

    public static world.lang.Object newRequest(Self self, RequestContent content) {
        RequestToken request = new RequestToken(Self);
        return request.transmitRequest(content);
    }

}

ادامه مطلب ...