از همون اوّل ترم هم با اون رفتار مسخرهت میدونستم میخوای چه گندی بزنی. و از همون اوّلین لحظهای که فهمیدم، برام روشن بود که چهقدر مسخرهس فکرت و کارت. ولی خودت خواستی که این گندو بزنی. تقصیر خودت بود. حالام اگه بهت برخورده یا نخورده، به من هیچ ربطی نداره.
چند بار سعی کردم به طور خیلی نامحسوس، طوری که یه وقت غرورت نشکنه بهت حالی کنم که کارت غلطه؟ که انتخابت بیخوده؟ خب عزیز من، حالیت نشد. چی کارت کنم؟
دلم یه دونه به این خوش بود که دیگه تو خواب میتونیم خودمون باشیم[۱]. بعد از قضا دست روزگار میآد و توی خوابت مجبورت میکنه صحنههایی رو تکرار کنی که توش دروغ گفتی و نقش بازی کردی[۲].
آخه نوکرتم، خدا جون[۳]، این دیگه چه کاریه؟ بابا به اندازهٔ کافی توی بیداریمون ملّت رو خر میکنیم و خالی میبندیم براشون، دیگه تو خواب[۴]؟ حالا گیرم که مثلا من ده سال پیش یه کار زشتی کردم و کسی نفهمیده [۵]، خب عزیز من، خودم میفهمم الان که زشته و اگه کسی میفهمیده چی میشده. حالا باید اینو بیای چماق کنی بزنی توی کلّهٔ من؟
البتّه من نوکرتمها، ولی خب خداجون، مگه من چه کردم که باید هر شب هر شب ده تا خواب ببینم و توی عین هر ده تاش آدم ضایعهٔ ماجرا باشم[۶]؟
یعنی منظورم اینه که، خب خوابه دیگه. چیزی که ازت کم نمیشه اگه مثلا من بشم سوپرهیروی قصه، میشه؟[۷] خداییش خرجی هم نداره، مثلا با همین سوپرمن خودمون مقایسه کن، هر بار که میپره یکی رو نجات بده، چند میلیون دلار خسارت میزنه به در و دیوار مردم (خدایی اگه هلیکوپتر بلند کنن طرف رو نجات بدن خسارتش کمتره!) [۸]. بعد تازه همهش هم از شانس طرفی که دچار دردسر شده یه دختر خوشگلیه.
حالا ما نخواستیم ماچ آخر قضیه رو، پیشکش سوپرمن و اسپایدرمن و بتمن و نمیدونم چیچیمن [۹]! فقط خواستیم دروغکی هم که شده یهخورده توی خواب حسّ عزّت نفس پیدا کنیم![۱۰]
توضیحات:
۱. خب بابا، حالا نمیخواد گیر بدی، دلم به یه چیزای دیگهای هم خوش بوده. (اهه، فکر کردی الکیه که بگم؟ اینجا خانواده رد میشه ها عزیز من!)
۲. البتّه انقدر تعداد این صحنهها کمه که مثلا شاید هر شب ده بار هر کدومو ببینم. دیگه زهد و ایناس دیگه، چه کنیم. (احتمالا فردا شب خوابِ نوشتن این پستو میبینم.)
۳. لازمه یادآوری کنم بنده یک ارادتِ ویژهای هم نسبت به ایشون دارم، یه وقتی خدای نکرده فکر نکنید مشکلی چیزی هست. حتّی یه پست خاصّی هم در رابطه با خود حضرت نوشته بودم، که از خوف عذاب، یعنی فیالواقع به خاطر اینکه ریا نشه، نذاشتم.
۴. البتّه منظور از ملّت شمایی که اینو میخونید نیست. بقیّه هستن. وگرنه من شما رو خر کنم؟ دروغ بگم بهتون؟ استغفرالله (به همراه گاز گرفتن حدّ فاصل انگشت اشاره و شصت به طور محکم)!
۵. کنجکاو شدی بدونی قضیه چیه؟ گفتم که، کسی نفهمیده!
۶. آدم ضایع همونیه که به خارجکی بهش villain هم میگن. مثلا یه آدمای باحالی مثل Joker و Don Corleone و امثال اونا. مطمئن هم باشید که من توی خواب یه آدم ضایع خیلی باکلاس و باحالم! جون خودم!
۷. خداییش نمیشه! اصلا یه استدلالی داره ملّاصَدرا، که بر اساس اون خدا جامع بی نقصه، پس اگه چیزی ازش کم بشه، یعنی از وجودِ چیزی به عدمش رسیده، و از کمال به نُقصان رسیده. پس چون کمشدن از خدا به معنای نقص اونه، غیر ممکنه. بعد بگین حرف غیر علمی میزنی!
۸. چیه؟ فکر کردی نمیدونم فیلمه همهش؟ حالا که چی؟ فکر کردی مثلا فیلمش ارزون تموم شده؟ فقط همین آخرین فیلمش (بازگشت سوپر من ۲۰۰۶) حدود ۲۰۹ میلیوندلار خرج داشته. یعنی حدود قیمت چهار هکتار زمین با خونهٔ نوساز توی بهترین نقاط تهران. یا حدود ۱۱۰۰ تا بی.ام.و. یا بنز آخرین مدل.
۹. حالا میگم خداجون، اگه یهوقتی خواستی هم اشکال نداره ها. نذاری یه وقتی حرف من جلوتو بگیره. باور کن راضی نیستم به زحمت بیفتی و یه قسمت از داستانتو حذف کنی! فقط اگه اشکال نداشت، زمانشو یهخورده بیشتر کن.
۱۰. هیییی روزگار! چه کلامی واضحتر از سکوت! یا به قول دکتر شریعتی: «سرمایهٔ هر دل، حرفهاییست که برای نگفتن دارد.» یا به قول یه شاعری: «باز گویم که عیان است، چه حاجت به بیانم؟»
پسنوشت:
از اونجایی که چند وقتی بود پستی که پر از پاورقی و توضیحات باشه ننوشته بودم، و پاروقیدونام درد میکرد (اصطلاح رو از دوست دیگهای وام (!) گرفتهم) تصمیم گرفتم برای این پست به ازای هر کلمه یه توضیح بنویسم. نشد، ولی حدّاقل تعداد پاورقیهام دو رقمی شد.
این روزا، زیاد میآی توی یادم. نمیدونم از خوبی منه، یا خوبی تو؟ احتمالا خوبی تو.
ولی مطمئنم اگه این روزا، منو ببینی، حتی حرف زدنم رو هم نمیشناسی. چه برسه به رفتارم ...
دیگه من اونی نیستم که تو میخواستی. شاید اصلا از اوّلش هم اشتباهم این بود که میخواستم اونی بشم که تو میخواستی. آرمانهات، ارزشهات، الان چیزی جز یه خاطره برام نیست. خیلیهاشون دیگه شده نقطهٔ مقابل مسیر زندگی من.
میگفتی کار خدا بوده همو شناختیم. باور میکنم. شاید اگه تو رو نمیدیدم، هیچوقت نمیتونستم مسیری که الان توشم رو برم. بابت همین هم که شده ازت ممنونم - اگر نه به خاطر یادآوریهای مکرّر و مصرّانهت، که البتّه یه چند روزیه خبری نیست ازشون.
این در واقع پاسخیاست به دعوت پزشک ۷۸.
۲. مورد سوم رو نوشتم.
۳. آدرسی که به دلایلی از نوشتنش معذورم.
شرح بازی:
این بازی برای تمام کسانیست که از فایرفاکس ۳ به بعد استفاده میکنند. اگر دقّت کرده باشید وقتی در نوار آدرس فایرفاکس حرفی را وارد میکنید، لیستی از تمام آدرسهایی که شامل آن حرف هستند و شما قبلا به آنها مراجعه کردهاید را به شما نشان میدهد. این لیست بر اساس میزان مراجعهٔ شما مرتّب شده است.
در این بازی، قصد آن است که با وارد کردن هر حرفی، اوّلین آدرس را بنویسید. اگر ملاحظات خاصّی شما را از درج آن آدرس منع میکند، سراغ دومین آدرس بروید. همچنین اگر فکر میکنید درج آدرسی باعث فـیلتر شدن میشود، آن را مثلا به این شکل بنویسید: ba la ta rin [dot] com