دلم که رفت و نیامد هیچ
هیچ ...
بساط باده و یار است و باغهای بهشت
که از کفاش کسی
نفسی کاسهای ننهشت
دلم رمید و به جایش باز نگشت هیچ
دلم به رقص آمده است از تو
و هیچ ...
نه باورم به دست بگیرد
یکی، دو نخ ز سیگارهای خوب، خوب
نه در خیال بگنجد گَزیدنش
به کنج لبم
چرا که گوشهی این لب فقط برای من است
برای زمزمهکردن به روز و شب است
برای گفتن نامت به زیر لب است
برای خواندن آوازهای پر ز تب است
برای هیچ کس نیست این لبها
برای هیچ ...
دلم رمیدهی لولیوشی است
میدانی
دلم خراب و اسیر است
میدانی
دلم نزار و خمودهاست
میدانی
عجب ز تنگی این عصر
عجب از آن که میدانی
دلم رمیده ز دستم
و باز میدزدد
قرار و طاقت و آرام این دل خسته
دلم رمیدهی لولیوشی است شورانگیز ...
پسنوشت:
داشتم با خود فکر میکردم، یعنی چه؟ «دلم رمیدهی لولیوشی است شورانگیز»؟ برای خودم تفسیرش را نوشتم. شد این.
خوندم!!
ایمیل رو؟ یا شعر رو؟
هردو
بسیار هم عالی!
دلم خراب و اسیر است
میدانی
اینجاش رو دوست دارم و فکر میکنم
دلم اسیر و خراب است
میدانی؟!!
:) مرسی
من خودم این تیکهاش رو حس خوبی دارم نسبت بهش.
البتّه وقتی دوباره میخونمش حس میکنم یک آدمی سعی کرده شعر نو بنویسه :دی
ایمیلت!!
رؤیت شد!
یکی از بهترین شعرهایی بود که خوندم. خیلی فوق العاده.
"دلم رمیدهی لولیوشی است شورانگیز"
خیلی مرسی مهتاب عزیز. :)
چه دریایی میان ماست، خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل، خوشا فریاد زیر آب
ایرج جنتی عطایی
ایرج جنّتی عطایی را دوست میدارم.
بدی اش این است که گاهی آدم دلش رمیده ی لولی وش ِ شور انگیز میشود و از آن روز به آن طرف ،با " شور "
او زندگی میکند و یک روز ، یکهو می بیند ، نیست..دیگر نیست. و شور از زندگی ات می رود و همه جا تاریک و خسته میشود...
بدی اش این است.
بدی اش این است ...
ولی خب، تا آدم تنش را به آب نزند، نمیتواند مروارید بگیرد از آب. تا آدم نرود آن ته مه ها، تا آدم نرود ...
نمیدانم، من راضی ام.
چه امتحانات طولانی!
بگذریم .
کی میخوایید درباره شعرتون صحبت کنیم؟
هم شماره گذاشتم هم ایمیلم هست!
آره دیگه.
کم کم داره سرم خلوت میشه. اون وقت احساس می کنم وقت خوبیه.
و مرسی از این همه محبّت.
نه باورم به دست بگیرد
یکی، دو نخ ز سیگارهای خوب، خوب
نه در خیال بگنجد گَزیدنش
به کنج لبم
چرا که گوشهی این لب فقط برای من است
برای زمزمهکردن به روز و شب است
برای گفتن نامت به زیر لب است
برای خواندن آوازهای پر ز تب است
برای هیچ کس نیست این لبها
برای هیچ ...
من این شعر رو کامل حفظم. جوریکه هرروز زمزمهش میکنم
خیلی لطف داری :)