وقتی صدایشان را شنیدم، ناگهانی دلم خواست در میانشان میبودم ... درست است که خودکرده را تدبیر نیست، امّا این باعث نمیشود که آدم دل نداشته باشد. چه حرفها میزنم من! چه مسخره مینویسم!
با اینکه هیچوقت فکرش را هم نمیکردم، آن کوچکِ سختِ بیانعطاف، آنطور شکست که در این میانه تجربهاش نکرده بودم.
امّا باز هم، این منم، لبخند برلب و حوصلهسربر که طاقت جمع و تنهایی ندارد و با زمین و زمان و خودش مشکل دارد و حتّی لطیفههایش سر از تلخستان برمیآورند ...
سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
لطفا من رو با اسم
امروز نخستین روز اینده توست
لینک کن و بهم خبر بده تا من هم شما رو لینک کنم...
سلام دوست عزیز داشتم تو گوگل سرچ میکردم که وبلاگ شما را دیدم . واقعا عالی هست خیلی لذت بردم.اگر خواستی به وبلاگ منم یه سر بزن. ممنونم اگر خوشت اومد لینکم کن به اسم آموزش رقص و ایروبیک
مسخره؟ لطیف! تلخ!!
تلخ.
تو چت شده؟
خوبی؟
خوبم. آری. مرسی. :)
تلخ...
تلخ ... ؟ :)
سلام
خوبی؟؟
سلام. خوبم. مرسی :)
نزدیک به یک ماه گذشت و ازت خبری نیست
:) یه ماه نشد. اومدم. مرسی.
چه جایی بهتر از تلخستان ؟ آن هم با توجه به پست بالایی
حقیقتاً ...
گاهی انسان ها بدجور آزار دهنده میشوند ولی معراج از بطن ِ اجتماع اتفاق می افتد...
*برخلاف شوپنهاور که میگه روح های بزرگ تنها خواهند بود ولی به نظرم روح های بزرگ هیچ گاه تنها نمیشوند...چون خدا هست ..
*نمیدونم کامنت ِ این وقت ِ صبحی ِ من چقدر به این پست مربوط بود !
روح های بزرگ ... بله. چه حیف که من از آن ها نیستم!
یا هستید و نمیدانید ، آگاهی باید !
یا نیستید و میتوانید بشوید!
قضیه ساده است !
همیشه در صورت نبودن نمی توان شد. (شاید هم در این جا خواستن نیست ... باید خود را شناخت ... که من نمی شناسم)
عجیبه این روزا همه با خودشون مشکل پیدا کردن..واسه اینه که همه چی، مشکل شده...!
واسه اینه که همه مشکل شدن. زندگی رو همه دارن می خزن.