برخیز قهرمان،
و انقلاب کن،
تا ادارات را تعطیل کنی،
و خاطرات حکومت پیشین را یکسره نابود.
برخیز قهرمان،
و انقلاب را جان ببخش،
تا تجربههای قدیمیان را،
از عداوت به دور بریزی،
و آنجا که هستی،
باقی بمانی ...
برای همهی آن زمانها که خواهد آمد.
برخیز قهرمان،
که خون تو زیر چکمههای دژخیمان ساریاست،
برخیز و خروشی به پای کن،
که از طنیناش پایههای برجها بلرزد،
و فروریزد حکومت این دژمپیشگان،
و به همراهاش هر آنچه که تا کنون ساختهایم،
برخیز قهرمان،
و با قهرمانیات، شعلههای آتش را چنان افروخته کن،
که در آن هر آنچه هست بسوزد:
از ریش ستمگر
تا خوشهی گندمات.
Rise O Partisan,
and make a revolution,
to close all the offices,
and erase the memory of the rulers of the past.
Rise O Partisan,
and give life to the revolution,
to throw away the experiences,
gained from the past, out of enmity,
and to remain,
where you are now ...
for all time to come.
Rise, O Partisan,
Your blood is a-flowing under the boots of the tyrants,
Rise, and make an upheaval,
such that all the edifices tremble,
and the tyranny falls,
and with it, all we have ever made.
Rise, O Partisan,
And with your heroism ignite a fire such
that burns all that is:
From the beard of the ruthless,
to the wheat you have grown.
Rise O Partisan ...
خیلی نگرانت بودم خوشحالم که سلامتی
متشکر!
مدتهاست کهاز هیچ دوستی انتقاد نکردم(به خاطر برخوردی که با یکی از دوستان پیدا کردم و مطمئن شدم در حد انتقاد کردن نیستم)
اما فقط یک سوال:
چی شده که این موجود زنده دیگه رشد و نمو و تحرک نداره
و شاید هم من متوجه تحرکش نیستم
...
خوش حالیم که آپ کردین {گل}
ما نیز. و از خوشحال بودنتان خوشحالیم.
سلام و دو صد سلام
برموجودزنده انشالله مجدد زنده شده
خوشحالم که اپ کردی خیلی وقته ازت خبری نیست
مرسی :) شرمنده.
سلام
نمیخوام کلیشه ای حرف بزنم و از فواید تلخی های زندگی صحبت کنم ولی درمورد خودم و اکثر دوستانم تلخی باعث پیشرفت بوده
مصداقش رو در هنر و ادبیات و تجارت زیاد به چشم دیدم و در موقعیت شغلی خودم هم خیلی موثر بوده
تو معمولا (بجز این چند وقت اخیر) کاری که باید درمقابل سر زدن من انجام بدی رو خیلی خوب انجام میدی
و اون کاری نیست جز نوشتن
خیلی از مطالبت چیزهایی بوده که در ذهن خودم می گذشته ولی درحد و اندازه به تصویر کشیدنش نبودم
و چیز دیگه ای که منو جذب میکنه صادقانه بودن وغیر سفارشی بودن یک نوشته است
تلخ مینویسی خوب بنویس من خواننده اگر در شیرینی های تو سهیم بودم چرا نباید تلخی ها رو هم بچشم؟
متشکر از این همه لطف ...
به هرحال مبارزه کردن بهتر از حرف زور شنیدنه و هرمبارزه ای بهایی داره. خوشه های گندم دوباره سبز میشن
بدون شک ... امّا زمین سوخته جای بازی کودکان نیست.
فردا تی وی میاد یه اعتراف جدید می ذاره...بعد اونجا منم اون پشت وایسادم بعد می گم منو م.ن گول زد![](http://www.blogsky.com/images/smileys/024.gif)
م.ن بود که به ما یاد داد چجوری اتوبوس آتیش بزنیم اون بود که ما رو ترغیب می کرد
:دیییی!
منم انکار می کنم! بعد سر و ته آویزونم می کنن و اعتراف می کنم که خرگوشم
یعنی الان این زمین سوخته نیست ؟
چیزی از مزارع ِ طلایی گندم مونده ؟
چیزی از شالیزار ها مونده ؟
تمام ِ زمین های این سرزمین ، جا پای چکمه های ستمگران را یادگار دارند...
صد در صد ... ولی شاید به جای انقلاب، باید تعقّل کرد.
این سرزمین خاک پای سعدی و مولانا و جامی و بیرونی و صدرا هم بوده است!