تو باز آمدهای با آن موهای بنفش و افشانت که من را در کمند خود دارد. من اینجا نشستهام روی لبهٔ تختم و با چشمانی بسته به تو زل زدهام که تکیه زدهای به دیوار اتاقم و داری مرا طوری که نفهمم نگاه میکنی.
امروز، انگار سبز شدهای، برخلاف همیشه که ... . آری، تو امروز رنگینی، و من با نگاهی آسان، تو را میربایم از اوهام بیانتهایم و در بر میگیرمت. لبانت را لمس میکنم، که چه عجیب، امروز گویی آبی شدهاند.
امروز، انگار سفید شدهای، یکدست و یکپارچه، و من تو را چون شعلهای در تاریکی اتاقم میبینم.
امروز ... چه رنگها که تو نگرفتهای به خود! امروز، تو هم افسانهوار شدهای، و من را تاب نگریستن در چشمانت نیست.
دلتنگ می شود
گاهی
این دلم
خیلی ساده
:)
ohhhhhhhhhhhhhhhhhh myyyyyyyyyyyyyyyyy Godddddddddddddddddddddddd
why do you say that?
آخه مریض شده اون وقت بهش میگی
خوشکل شدی بجا نگاه کردن بهش پاشو ببرش دکنر
عجب!
یعنی تو دخترک مو بنفش وب منو شبا
می بری پیشه خودت
بی اجازه من
خیر. مال من با مال شما متفاوته
از کجا معلوم؟
از اون جا که من مال خودم رو متفاوت با چیزی تصور کردم که مال شماست
نظر منو پاک کردی؟
نه. چیزی پاک نکردم. اگه نیست یعنی نیومده.
اگه هم پاک شده اشتباهی بوده (هر چند که یادم نمیآد پاک کرده باشم)
دختر مو بنفش دوست داشتنی را بیشتر از همیشه دوست دارم که سبز است و سفید و شعله ای در تاریکی.
نمیدونم شاید برداشت من اشتباه بود که اگه اینطوره به خاطر تاریخ گذاشتنشه!
هوم. نه، شاید. این مطلب به سبب جایگاهش سه تا معنی داره: یکیش اونه.
ولی پاک کردی ها..نظر من اومده بود..
دیگه دوست ندارم..
اگه پاک شده اشتباه بوده. شرمنده.