میلاد در چمن

پیش‌تر، با گونه‌ای از موجودات زنده به نام میلاد آشنا شدیم. این تیره از موجودات زنده، غرغرو، خسته، هیجان‌دوست‌دار و اندکی پلید می‌باشد. میلاد خسته می‌باشد. او دارای عارضه‌ای به نام مهمان[۱] است و باید شب بدن خود را زود به منزل برساند. امّا دوستان میلاد، شنگول و منگول[۲]، که از تیرهٔ موجودات زندهٔ پلید و هیجان‌دوست‌دار دیگری هستند که در حوزهٔ زندگی میلاد[۳] یافت می‌شوند، تصمیم دارند به یک جای باهیجان بروند. لذا، میلاد طبیعتاً به خانه نمی‌رود[۴].

میلاد و دوستانش، سوار ماشین شنگول شده، به منطقه‌ای وحشی و سبز می‌روند[۵]. در این محلّ، آقای محترم با تبر خطرناک کُند شده[۶]، وسیلهٔ آویزان‌شدنی نسبتاً هیجان‌انگیزناک، و برج فانوس دریایی الکی[۷] موجود می‌باشند.

میلاد و دوستان[۸] به تیرهٔ جدیدی از جانداران کوچک لخت و آب‌مالی[۹] شده بر می‌خورند. در این‌جا، میلاد با پدیدهٔ طبیعی جالبی - که نامش را آب‌هواکُن گذاشته - مواجه می‌شود. این سوراخ‌های جذّاب، به طور نامنظّم و باهیجانی آب را از نقاط خاصّی در کف زمین هوا می‌کنند[۱۰]. میلاد که جذب این پدیدهٔ طبیعی شده، و علاقهٔ وافری به گسترش دانش در او موج می‌زند[۱۱]، برای بررسی و اکتشاف علمی، و کشف راز نهفته در این پدیده جهت بازآفرینی آن و خدمت به بشریّت و تاریخ علم، با دوستانش شرط می‌بندد که از میان آن‌ها بگذرد. نتیجتاً میلاد خیس می‌شود. آدم‌ها میلاد و دوستان را شبیه هنرپیشه‌های معروف نگاه می‌کنند[۱۲].

دوستان میلاد تصمیم می‌گیرند در جایی با زمین انس بگیرند. لذا نقطه‌ای در میان سبزی‌های کنار این مکان یافت می‌نمایند. در این میان، کف کفش منگول به شکل تراژیک و غیر قابل باوری گِلی می‌شود. میلاد و دوستان سرانجام نقطهٔ کم‌خیس و سبزی را جهت نشستن انتخاب می‌کنند. سبزی‌های کف زمین، به شکل عجیبی از میان خاک بیرون زده‌اند و گویی به آن چسبیده‌اند. دوستان میلاد که نمی‌توانند از مقابل این پدیدهٔ عجیب به راحتی بگذرند، اقدام به امتحان قوّت چسب این سبزی‌ها می‌نمایند. نکتهٔ عجیب آن‌جاست که سبزی‌ها از کف زمین کنده شده، در کف دست دوستان مذکور قرار می‌گیرند. سپس، دوستان مورد نظر، به جهت بررسی امکان کاشت سبزی در یک‌دیگر، اقدام به نثار کردن سبزی به هم‌دیگر می‌کنند.

میلاد که روی زمین دراز کشیده، از این ایدهٔ بکر و آزمایش نبوغ‌آمیز به وجد آمده، به ایشان می‌پیوندد. پس از مدّتی، دوستان مذکور که حرکت شایسته و بزرگ‌وارانهٔ میلاد را درک کرده‌اند، سعی می‌کنند متقابلاً اقدام به کاشتن سبزی در وی نمایند. در همین راستا، منگول به شکل بدیعی، از یقهٔ میلاد بهره جسته، وی را سبزی‌دار می‌کند. لذا، در جریان این آزمایشات، میلاد مچمون[۱۳] و موّاب[۱۴] می‌گردد.

از آن‌جا که هر آزمایش علمی، بهایی برای محیط آزمایش دارد، محیط این آزمایش سبزی‌زدایی می‌شود[۱۵]. لذا میلاد و دوستان، با کوله‌بازی از علم و دانش، از مقابل زمین آب‌هواکن، وسیلهٔ آویزان شدنی هیجان‌انگیزناک، فانوس محترم دریایی الکی، و آقای خشن تبربه‌دست - و اهل و عیال مربوطه که در کنار وی به کار مهم زل زدن به عابرین مشغول‌اند - گذشته، سوار ماشین شنگول می‌شوند و به قصد ثبت و بررسی این تجربیّات به سوی منزل به راه می‌افتند.


توضیحات:

۱. مهمان نوعی از موجودات زنده است که در شب‌های ماهی به نام رمضان - و در برخی نقاط در سایر شب‌ها - به منزل شما هجوم آورده، اقدام به خوردن می‌کند. از این نوع موجود گاهی به عنوان «بختک»، «بلای جان»، «حبیب خدا»، و «Bane of Existence» یاد می‌شود.

۲. البتّه لازم است که ذکر شود این منگول هیچ گونه ارتباط یا شباهتی با منگول کروموزوم، یکی دیگر از دوستان میلاد ندارد.

۳. موجودات زندهٔ مذکور، در نقاط دیگر هم یافت می‌شوند.

۴. از آن‌جا که میلاد ذاتاً موجودی باهیجان‌دار است، رفتن به نقاط هیجان‌انگیزناک برای او طبیعت دوم به حساب می‌آید.

۵. البتّه منطقهٔ مورد نظر قبل از حضور میلاد و دوستان چندان وحشی نبود. هم‌چنین، قطعاً پیش از حضور ایشان این منطقه سبزتر بود.

۶. از آن‌جا که تبر مذکور از میان دیواری - که آقای محترم مذکور به اقامت در آن مشغول بودند - بیرون زده بود، به عنوان پیش‌گیری‌های ایمنی، مسؤولان ذی‌ربط - که خدا حفظ‌شان کند - اقدام به کند کردن آن نموده بودند.

۷. البتّه این برج واقعی بود. ولی از آن‌جا که به جای دریا به علامت دادن به ماشین‌های گذرکننده از اتوبان مشغول بود، برج فانوس دریایی الکی به حساب می‌آمد. میلاد پس از غور و تفکّر فراوان، به این نتیجه رسید که باید نام آن به برج فانوس اتوبانی، یا برج فانوس غیر دریایی تغییر یابد.

۸. بر وزن یوگی و دوستان.

۹. آب‌مالی = مالیده شده با آب، آب‌زده، آب‌گرفته، آب‌مال؛ آب‌مال[ی] شده: خیس.

۱۰. درست است که باورش سخت است، ولی باور کنید! خودم دیدم!

۱۱. برای نمونه، مراجعه کنید به ماجرای میلاد و فسنجان، یا آزمایشات میلاد در دوران دبیرستان.

۱۲. یعنی به شکل خیره و با چشم‌هایی هشت تا شده. البتّه شاید با کمی هم اخم. البتّه شاید هم یکی دو نفرشان مثلاً دست‌هاشان را به کلّه‌هاشان زده باشند و آن‌ها را به شکلی دوّار چرخانده باشند (در علم نمادشناسی، دایره نمادی از طبیعت، دایره‌ای از علوم ریاضیّات، و چارچوب ذهنی لازم برای درک پدیده‌هاست). البتّه شاید یکی دو تایشان هم به بچه‌هاشان گفته باشند طرف این‌ها نروید.

۱۳. اسم مفعول از ریشهٔ چ م ن؛ ثلاثی مجرّد = چمن‌ناک

۱۴. اسم مفعول از ریشهٔ آ ب ب؛ ثلاثی مزید، باب تفعیل = آب‌مال [ر.ک. ۹]

۱۵. بهای این آزمایش، طبیعتاً، قهوه‌ای شدن قسمتی از زمین‌های سبز بود.

×. این یک مطلب سفارشی‌است!

××. توضیح عنوان: برگرفته از عبارت گل در چمن

نظرات 15 + ارسال نظر
ارغوان چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 10:49 ق.ظ


اون تیکه مچمون و موابش عالی بود.
خدا سفارش دهنده این مطلب رو خیر بده که اقلاً بعد از عمری یه مطلب غیر از مرگ تو این وبلاگ دیدیم.
بعد ببخشید جناب موجودیت ، در این آزمایش سبزی زدایی، بلایی بر سر لباسهای گرامیتان نیامد؟؟
-------
شنگول و منگول؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیر، خوش‌بختانه نیامد.
آره دیگه، جهت حفظ هویّت اشخاص اسامی رو تغییر دادم. فقط این وسط من بیچاره‌م که هویّتم اهمّیّتی نداره ؛)

ارغوان چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 12:24 ب.ظ

چه بد. یادم باشه دفعه بعد به این دوستانت بگم، یه بلایی سر لباستم بیارن، این طوری حالش بیشتره.

عجب!

پیله چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 02:22 ب.ظ

طبق آزمایش های از پیش انجام شده و این گزارش پیله آخرین کشفیات خود را ارائه می کند:
بعد از بررسی زیاد و آزمایشات متعددی که پیله همراه با کارشناسان! متفاوت از این منطقه وحشی و سبز به عمل آورد، متوجه شد این منطقه علاوه بر تمام وسایل هیجان انگیزناکی که در خود جای داده ، توانایی عجیب و خارق العاده ای هم در گرد کردن چشم موجودات بزرگی که همراه موجودات کوچک تر به این محل می آیند دارد. بر اساس این آزمایشات این موجودات که با چوب و چماق آن موجودات کوچک پا به این مکان می گذارند با دیدن کارشناسان و دانش دوستانی که برای پیشرفت علم در آن منطقه به صورت آبکش! یا همان آب مال حضور دارند چشم ها را گرد کرده سری تکان می دهند و ضربات چوب را ترجیح داده و دست موجودات کوچک را گرفته و از آن محل دور می کنند.
قابل ذکر است که این موجودات حتی از کوچکترین نیت این کارشناسان که همانا آبیاری چمن ها بعد از انجام آزمایشات است غافل می مانند.

:دی
عجب! تو هم!؟

پیله چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 02:28 ب.ظ

بار اول بود این مدلی نوشتم! :دی فکر کنم با این مطلبت اینم به توانایی های من اضافه شد. البته کاملا مشخصه که توانایی های من انقدر زیاده که این توشون گم میشه! :دی

ولی واقعا در مقابل این مطلب فقط میشه

راستی حالا این میلاد مچمون و مواب وارد خانه مهمان دار هم شده؟

کار ما اصولاً افزایش توانایی‌های شماست!
بله. شد.

ارغوان چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 03:18 ب.ظ

وای پیله ، ماله تو هم کلی خنده دار بود!
بعدشم نه دیگه انگاری نشده. حیف
----------
وای این تیکه اش « امّا دوستان میلاد، شنگول و منگول، که از تیرهٔ موجودات زندهٔ پلید و هیجان‌دوست‌دار دیگری هستند که در حوزهٔ زندگی میلاد[۳] یافت می‌شوند، » عالیه. پلید ، هیجان دوست دار؟؟؟؟؟؟؟؟ ( چرا این جا شکلک قهقه نداره؟؟؟)
این «اقدام به امتحان قوّت چسب این سبزی‌ها می‌نمایند.» ، «در همین راستا، منگول به شکل بدیعی، از یقهٔ میلاد بهره جسته، وی را سبزی‌دار می‌کند. »

نیدونم!

ارغوان چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 03:19 ب.ظ

راستی میلاد ، مطمئنی تنها در جهت حفظ هویت دوستات بوده که نگفتی اسمشون رو؟ حفظ ... و ... برات مطرح نبوده؟

شاید!

همت چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 03:36 ب.ظ http://heyatonline.blogfa.com

پارک آب و آتش حضرت ابراهیم طالقانی عباس آباد؟
آخر نفهمیدیم اسم این منطقه چی شد؟

آره همون. ما هم نفهمیدیم اسمش چیه!

molden چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 06:14 ب.ظ

اونوقت اون عارضه مهمون چی شد؟ پشت در موند؟

نه بابا، راهش دادن تو، منم یواشکی رفتم چمن‌ها رو از تو لباسم در آوردم 8-|

ame voyageur چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 10:11 ب.ظ

این عبارت ِ گل در چمن را به روایت ِ دیگری هم شنیده ایم !!!!!
جای این " گل " نام ِ موجودی است که آن هم زنده است ولی خوب وبلاگ نمی نویسد پس شما نیستید ! استدلال ِ شبه ِ برهان ِ خلف!

:دی
بله!

شنگول و.... منگول چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 10:30 ب.ظ

حالا ما شدیم ، موجوداتِ پلید؟؟؟ داریم برات آقا میلاد

داشته باشید!

شنگول در جواب مولدن چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 10:32 ب.ظ

نه مولدن جان. این جانب ، مجبور گشتم با ماشینم همین موجود زنده پلید رو تا در خونشون برسونم. بشکنه این دست که نمک نداره.

عجب!

کوروموزوم نا معلوم پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 05:13 ق.ظ http://xxxy.blogsky.com

عجب!از کی تا حالا تو و منگوله با هم دوست شدین که من خبر ندارم؟
از تو که انتظاری نمیره ولی باید ببینم این منگوله چرا بی اجازه کوروموزوم با تو دوستی کرده؟
عجب!همینه دیگه دوست ناباب!حتما 4 روز دیگه منگولرم میخواید با خودتون ببرید به این مجلسای طرب؟
اونم تو که کلی بد آموزی داری واسه این پسر من عجب!
عجب!

اگه توجّه می‌کردید نوشته بودم که منگول اون منگوله نیست.
بعدم که، من و بد آموزی!؟ جلّ الخالق!

رویا پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 06:12 ق.ظ

طولانیه حوصله ندارم بخونم..
اصن دیگه نوشته هاتو نمی خونم..

عجب!
یه دفعه هم که ما یه نوشتهٔ fun نوشتیم تو حوصله نداری بخونی!

زرایر شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 10:57 ب.ظ

حالا شما گل بودید یا چمن؟ گمونم شما همون زمین آب هواکن بودید.

--------

خوش به حالتون. هعـــــــــــــــــــــــــــــــــی! منم ددر می خواستم! ولی تا اطلاع ثانوی میسور نمی باشد!

من .... نیدونم :دی احتمالاً گل!!!
عجب. چرا؟

زرایر چهارشنبه 1 مهر 1388 ساعت 09:12 ب.ظ

تا قبل از عید تعطیلی درست و حسابی نداریم. توی عیدم معلوم نیس ما بریم ددر یا ددر بیاد پیش ما.

البته اگه مقالۀ عزیزم اکسپت شه، یه بار میریم شیراز ددر که اونم چون همش به سمینار و سخنرانی واینا میگذره، همچین ددر باحالی به حساب نمیاد.

عجب!
ایشالا که مقاله اکسپت بشه (نه به خاطر ددر ها! نه! :دی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد