pacify

دستم را می‌کنم توی موهایش. موهای خیسش را از میان انگشتانم می‌گذرانم و کف دستم را روی پیشانی‌اش می‌گذارم. رگ پیشانی‌اش به شدت می‌زند؛ شاید سر دردی در راه داشته باشد.

با پشت دست، سرش را نوازش می‌کنم. سعی می‌کنم، آرامش را در رگ‌هایش به جریان بیاندازم.

چشم‌هایش را می‌بندد. دستم را روی صورتش می‌کشم. و چشمانم را می‌بندم. نمی‌دانم چقدر آرام کرده‌امش ...

نظرات 8 + ارسال نظر
طالبیان چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 12:54 ق.ظ http://neynavaz.blogsky.com

سلام وبلاگ زیبایی دارین به وبلاگ من هم سر بزنید نظرتون واسم اهمیت داره

کوروموزوم نا معلوم چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 03:56 ق.ظ http://xxxy.blogsky.com

shaiad kheyli

هوم! نیدونم!

ارغوان! چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 10:43 ق.ظ

اون تیکه ای که نوشتی، شاید سردردی در راه داشته باشد رو دوست ندارم.یعنی به بقیه متنت نمی خوره

عجب!

همت چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 03:27 ب.ظ http://heyatonline.blogfa.com

با پشت دست!!؟

:دی بله!

al چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 04:06 ب.ظ http://scene.blogsky.com

این دو تا کلمه ی آخر متنت یه جور ایهام درست کرده!
اگه عمدی-ه که هیچی اگه غیر عمدی-ه که هیچی!

تعمّداً بوده. ولی چندان برجسته نیست و فکر نمی‌کردم کسی توجّه کنه!

رویا چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 05:58 ب.ظ

بدآموزی داره..من نمی خونمش

:دی بابا مثبت!!

ارغوان چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 09:39 ب.ظ

راست می گه همت، با پشت دست برای چی سر بیچاره رو نوازش می کردی؟؟

هویجوری!

رویا پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

ارغوان جونم تو هم با دیدن پشت دست یاده اون صحنه افتادی که مامان بدها با پشت دست می زدن تو دهن بچه فنچولکا؟

=))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد