reminiscence

امشب، داشتم بعد از یک سال، مطالب یه وبلاگ رو می‌خوندم. وبلاگی که نوشته‌هاش برام خیلی جالب بودن. و باید بگم که برای خودم هم عجیبه که هنوزم نوشته‌هاش برام جالبن. یه زمانی، نوشته‌های اونجا برام منبع مباحثه بودن، منبع شناخت، منبع دوستی. الآن ... بیش‌تر برام یادآور حسّ شناختن بودن تا خود شناخت.

و بیش‌تر بهم یادآوری کردن که چه مطالب مهمّی بودن که یادم رفته؟ واقعاً دوستی برای من کم‌ارزش شده، همون‌طوری که یکی از دوستام نوشته بود؟ واقعاً شور و هیجان دوستی کم شده؟ واقعاً چشم‌هام رو بسته‌م روی همهٔ چیزایی که توی دوستی‌ها برام مهم بوده؟ نمی‌دونم.

یادآوری بسیاری جالبی بود. بسیاری از مطالبی که خوندم، برام مثل خوندن یه مطلب جدید بود. مخصوصاً که یه زمانی فکر می‌کردم دیگه چشمم به این مطالب نمی‌افته :دی

نظرات 7 + ارسال نظر
همت یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://heyatonline.blogfa.com

خوب ما رو هم از شناختش بی نصیب نگذار

چشم!

ارغوان یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 03:16 ب.ظ

کپی رایتش پس کو؟؟؟؟

کپی رایتش؟

-- یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 04:32 ب.ظ

I think I can answer some of these.it depends on u

:)

ارغوان یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 07:03 ب.ظ

یادآوری بسیاری جالبی بود...= یادآوری بسیار جالبی بود.

تشکر

ارغوان دوشنبه 16 شهریور 1388 ساعت 09:41 ق.ظ

آره دیگه. عنوان منو کش رفتی

عجب!

molden سه‌شنبه 17 شهریور 1388 ساعت 02:40 ب.ظ

بعد از یه مدت حتی اگه یه کتابم دوباره بخونی میتونه جدید باشه با یه معنی و برداشت جدید. وبلاگ که جای خود داره!

اوهوم. مخصوصاً اگه باهاش خاطره هم ساخته باشی برا خودت

زرایر سه‌شنبه 24 شهریور 1388 ساعت 09:19 ب.ظ

باید یه بار تجربه کنمش.

تجربه خوبیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد