آیهٔ ۵۳ سورهٔ احزاب (در علم فقه به این آیه، به علّت کاربرد لفظ حجاب آیهٔ حجاب میگویند) :
یا ایّها الذّین آمنوا لاتُدخلوا بیوتالنّبی الّا ان یؤذن لکم الی طعام غیر ناظرین اناه ولکن اذا دعیتم فادخلوا فاذاطعمتم فانتشروا و لامستانسین لحدیث ان ذلکم کان یؤذیالنّبی فیستحیی منکم والله لایستحیی من الحق و اذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن و ماکان لکم ان تؤذوا رسول الله و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلکم کان الله عظیما.
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید بیاجازه و بر غذایی که شما را از آن سهمی نیست به خانهٔ پیامبر وارد نشوید. ولی اگر دعوت شدید بیایید و پس از خوردن متفرّق شید و [بیش از آن] بر حکایت گفتن ننشینید که با این کار پیامبر را آزردهخاطر میسازید [و] او از شما شرم دارد. ولی خداوند از [بیان] حقّ شرمی ندارد و اگر چیزی از ایشان [=زنان پیامبر] میخواهید آن را از پس پردهای بخواهید که این برای قلوب شما و ایشان پاکیزهتر است. مبادا که پیامبر را بیازارید! و پس از او زنانش را به همسری نگیرید که این در نزد خدا فعلی عظیم است.
(البتّه در ترجمهٔ آیتالله شهید مطهّری زنان پیامبر به عنوان اصل ترجمه در نظر گرفته شده، و نه به عنوان یک افزوده)
شأن نزول این آیه این است که مردان عرب بیپروا به منزل پیامبر رفت و آمد داشتهاند و حریمی برای زنان او قائل نبودند و سپس این آیه نازل شد[۱]. به طور خاصتر، زمانی که پیامبر اصحاب را در منزل امّ سلمه به میهمانی دعوت کرده بود و انگشت عایشه با انگشت مرد نامحرمی تماس داشت، این آیه نازل شد[۲]. البتّه شئون نزول زیادی برای این آیه نقل شده. ولی در هر حال در یک چیز شکّی نیست: این که این آیه به زنان پیامبر اختصاص داشته است و مقصود آن حجاب فقهی نیست. با توجّه به شأن نزول و ارتباط معنایی میان آیات قبل و بعد و اشاره به پیامبر و به کار بردن ضمیر غایب برای پیامبر، کاملاً واضح است که ضمیر «هنّ» به همسران پیامبر اشاره دارد.
اگر جز این هم باشد، البتّه فرقی نمیکند. در علم فقه به «حجاب اسلامی»، لغت «سِتر» اتلاق میشود و این آیه تنها آیهایست که در آن لغت حجاب در ارتباط با رابطهٔ میان زن و مرد به کار رفته است و در علم فقه از آن برداشت به معنای التزام حجاب نمیشود. حتّی شهید مطّری در کتاب «مسألهٔ حجاب» این آیه را در ذیل بحث «همسران پیغمبر» (ص ۱۵۲) مطرح میکند.
امّا نکتهٔ قابل توجّه این است که باز هم آیه در مقابل آیات استیذان قرار گرفته است. یعنی باز هم بحث کسب اجازه و بحث ارتباط زن و مرد در کنار هم مطرح شدهاند.به نظر من این تقارب خالی از حکمت و معنا نیست.
نکتهٔ مهمتر آن است که در همهجای قرآن بحث ریبه و التذاذ بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. یعنی اگر حتّی کاری به ذات خود حلال باشد امّا موجب التذاذ جنسی فرد شود، آن کار بر او حرام است.
برداشت شخصی من از این نزدیکی، این است که در بحث حجاب، هر زنی برای خود حریمی در پوشش قائل میشود که هیچ مردی بی استیذان نمیتواند از این حریم عبور کند. از سوی دیگر، این حریم دارای حدّاقلهایی است نظیر اینکه یقهٔ لباس باید طوری باشد که سینه پیدا نباشد و امثال آن؛ و زنها مختارند تا با التزام چیزی افزون بر نصّ صریح قرآن، مثل پوشانیدن موهای خود از بیگانگان، حفظ تقوای خود را سهلتر کنند. امّا این یک احتیاط است، و نه بیشتر. و البتّه علاوه بر آن حدّ اقلّ مورد تأکید قرآن، هر فرد ممکن است یک حدّ اضافهتر با توجّه به اینکه چه چیزی برایش تحریککننده است داشته باشد.
دست دادن
اکثر علماء قبول دارند که دستدادن حدّاقل با وجود یک حائل بلامانع است. شهید مطهّری در آخرین بخش از کتاب خود مینویسد:
«... امّا اگر تلذّذ و ریبهای در کار باشد، همانطور که بعضی از فقهای دیگر در حاشیهٔ عروة یادآوری کردهاند، قطعاً حرام است.»
۱. مسألهٔ حجاب، مرتضی مطهّری، ص ۱۵۳
۲. إبن جریر الطبرى، ج ۲۲، ص ۴۸؛ الواحدی النیسابورى، ص ۲۴۳؛ ابن الجوزى، ج ۶، ص ۲۱۳.
پسنوشت:
این تمام آنچیزی بود که من میخواستم در ابتدا بگویم: حجاب دارای حدّاقلهایی مسلّم است که حدّ اضافی تحریک شدن به آن افزوده میشود. امّا هر فردی حریم مشخّصی دارد که رعایت آن بر دیگران واجب است. من شخصاً اعتقادی به پوشاندن مو و سر ندارم و در دستدادن با کسی مشکلی ندارم. امّا اگر کسی حریمی جز این داشته باشد رعایتش میکنم؛ مثلاً اگر کسی مایل نباشد به دستدادن (به هر علّتی، خواه شرعی و خواه غیر آن) با او دست نمیدهم.
امّا این تمام آنچیزی نیست که میشود گفت. جا برای بحث باز است.
یه نکته ای می خواستم در ادامه همین مطالبت و اون بحثی که با هم داشتیم اضافه کنم، ببینم چی میگی.
و اون قضیه عادت هست. اینو چه شکلی میشه حل کرد. منظورم این که وقتی مثلا یکی عادت به دست دادن با جنس مخالف رو داشته باشه ، این کار براش نه تحریک آمیزه نه چیز دیگه ای. یه امر عادیه، حال برای کسی که تا به حال تو عمرش این کار رو نکرده ، یهو با یکی دست بده ، ممکنه احساس بخصوصی بهش دست بده(حتما اون احساس تحریک شدن لزومی نداره باشه، می تونه انزجار یا چه می دونم یه چیزی تو این مایه ها باشه)، اون وقت چی؟ همیشه می گن بار اول هر کاری سخته.
می دونی می خوام بگم وقتی آدم به یه چیزی عادت داره و فرض کنیم که اون عادتهاش حد الزام رو پوشش می دن، نه حد احتیاط رو اون وقت مشکلی نیست؟
حالا برای خودش به کنار، برای دیگران چی؟ فرض کن یکی تا حالا همیشه حجابش کامل بوده، بعد خودش میاد تفکر و تعقل و بررسی می کنه ، می بینه از نظرش حدی اضافی رو رعایت کرده و تصمیم می گیره که تنها تا حد الزام رعایت کنه ، یعنی مثلا دیگه روسری سرش نکنه، برای دیگران که تا حالا موهاشو ندیدن ، این امر چی میشه؟ سبب نمیشه به گناه بیفتند؟ براشون تحریک کننده نیست؟
یه مسأله دیگه که میشه در کنار عادت بهش اشاره کرده ، عرف هست.
به هر حال خیلی چیزها عرف هستند و همین عرفها خیلی از رفتارهای دینی و غیر دینی ما رو شکل می دن. حالا انجام یه عمل برخلاف عرف چه حکمی داره؟
( می دونم قصدت از این مطالب ، چنین چیزایی نبوده و همون طور که گفتی، تنها سیر تفکراتتو و عقیدتو مکتوب کردی، اما اینا به ذهنم رسید گفتم بگم ببینم به چی می رسیم)
در مورد عادت: اگه این فقط عادته، اگه یه حریم براش به حساب نمیآد، بحثش جداست. امّا اگه این حریم اون فرده، در درجهٔ اوّل فرد مقابل باید به این حریم احترام بذاره و رعایتش کنه، امّا در درجهٔ بعدی خود اون فرد باید از حریم خودش پاسداری کنه.
از نظر من، فرد مُلزم به رعایت حدّاقلّهاست، ولی اگه جنبهٔ احتیاط رو پیشه بکنه بهتره. امّا باز هم میگم، اون احتیاطه.
هر فردی در وهلهٔ اوّل مسؤول اعمال خودشه. اگه من با نیّت گناه به تو نگاه بکنم، گناهش پای منه. امّا اگه تو با این نیّت روسریت رو برداری که ایجاد تحریک بکنی، تو هم گناهی کردی. ولی طبیعتاً میزان مسؤولیّت هر کدوم ما در این قضیّه فرق داره.
از نظر من عُرف هم یک مرجع تصمیمگیریه. برای مثال، اگه من آدم سالمی باشم، هیچ وقت با نگاه کردن به موهای خواهرم تحریک نمیشم. درسته؟ این به خاطر اینه که عُرفاً و تربیّتاً در خانواده عادت داشتم به دیدن موهای خواهرم. امّا عادت داشتم به اینکه تو رو همیشه با حجاب کامل خودت ببینم. این امکان هست که در صورت تخطّی از این عُرف «فردی» و عادت، دچار تحریک بشم.
امّا بحث عُرف اجتماعی کمی متفاوته. به قول خودت، امام خمینی (ره) گفته که حجاب زن شمالی که فقط موهای بالای سرش رو میپوشونه و حتّی خیلی وقتها لباسی میپوشه که یقهٔ گشادی داره هم در اون منطقه حجاب حساب میشه. هر جامعهای عُرف خودشو داره. بحث من اینه که ممکنه این عُرف ناشی از یه باور غلط باشه. (البتّه مسلّماً باور غلط فعلی ما که میگه زن باید خودشو بپوشونه و اون مسؤول همهچیزه در این مورد، بسیار بهتره از این باور غلط دیگه که میگه زن نباید هیچجای خودشو بپوشونه و همه مسؤولن جز زن! طبیعتاً در این حالت سلامت اجتماعی بیشتر حفظ میشه تا حالت دوم.)
حالا همونطور که مثلاً خانواده یه عُرف جداگانه داره نسبت به جامعه، جوامع دیگه هم میتونن عرف مختص به خودشون رو داشته باشن؛ مثلاً جمع خاصی از دوستان نزدیک، یا جمع چند تا خانوادهٔ یک فامیل، یا جمع چند تا دوست خانوادگی و امثال اون.
منظورم رو روشن گفتم آیا؟
توضیح اضافه:
مثلا تو ایران اگه کسی روسری سرش نباشه ، همه یه جوری نگاهش می کنند و اینا، اما اگه یه شخصی تو خارج از ایران مثلا یه کشور اروپایی، با چادر بره بیرون ، همه یه جوری نگاهش می کنند.
یعنی می خوام بگم همین چادری که این جا نماد حجابه ، اون جا چنین چیزی نیست. حتی ممکنه تحریک کنندگی هم در آن باشه.
هوم، بله گفتم، در این مورد عُرف هم تا حدّی ملاک تصمیمگیری هست. ولی به یاد داشته باش که خیلی وقتا وظیفهٔ ما شکستن عُرفه، همونطور که وظیفهٔ پیامبر شکستن عُرف جامعه برای باارزشتر دونستن مردها از زنها بود. ولی همین عُرفی که باید شکسته بشه هم باید با یه عُرف صحیح جایگزین بشه که از هیچ طرف بوم نیفته اصطلاحاً.
کاملآ با پس نوشتت هم عقیده و هم فکر هستم.
البته زیاد در موردش در بخش دین و قرآن فکر نکردم چون میشناسی منو که ...
بیشتر به این بخشه حریم و حقوقو احترام گذاشتن به عقیده ی طرف فکر کردم.
یکی دو بخش از نظر ارغوان هم جالب بود برام اون هم اینجا بود :
>>یعنی مثلا دیگه روسری سرش نکنه، برای دیگران که تا حالا موهاشو ندیدن ، این امر چی میشه؟ سبب نمیشه به گناه بیفتند؟ براشون تحریک کننده نیست؟<<
از نظر من بستگی داره اون دیگران، چجور شخصیت و طرز فکری داشته باشن و اینکه محیطی که در اون زندگی میکنن چه عرف هایی داشته باشه.
در مورد ایران نمیشه زیاد مثال درستی زد به نظرم.چون علاوه بر وجود عرف توی جامعه ی ایران و همچنین با در نظر گرفتن عقاید شخصی، همه زیر سایه ی نظام حکومتی هستند و تحت تاثیر قرار میگیرند .
دانیال سه نقطه!
خوبه که از اون بخشش موافقی باهام :) (برای من خوبه، نه تو البتّه :دی)
بله در ایران خیلی این مسئله مطرح نیست، چون تو «نمیتونی» خلاف بر عرفی که حکومت اسلامی جامعه تعیین کرده رفتاری بکنی که حالا بخوای ببینی این رفتار به چی منتهی میشه.
به نظرم هر آدمی واسه خودش یه چهارچوب و حریم شخصی داره..یه سری باور شرعی یا غیر شرعی که کاملا شخصیه و نمی شه بهش ایراد گرفت...و همه ملزم به رعایت باورهای دیگرانن...
اینگه شما به حریم های دیگران احترام می گذارید نشان دهنده ی اصالت و تشخص شماست
البتّه لطف دارین! تشخّص و اینا رو میگم ها :دی
بله این حریمها چه شخصی و چه غیر از اون وجود دارن و باید محترم شمرده بشن؛ چه معقول باشن و چه نباشن.
سلام
به هر حال به نظر من حد و حدود حجاب تو احادیث کاملا معلوم شده پوشیدن این چیزا لازمه تا اونجایی که من یادمه دیدن مو و این چیزا تاثیر داره دست دادن هم فکر کنم باید بیشتر روش فکر کنید ...!
شاد و سلامت باشید
سلام، نمیدونم، بله من حدیثی دیدم که در اون معصومین توصیه کردن به حدود حجاب فقهی ما، امّا متأسّفانه این احادیث از جاهایی نقل میشن که خیلی از نظر سندیّت قابل پیگیری نیستن؛ مثل «بحارالانوار» که متأسّفانه از بچگی ما توی تمام کتابای درسیمون دیدیم اسمشو و فکر میکنیم که یه کتاب مُتقن و بیخطاست، در حالیکه گردآورندهٔ بحار خودش مؤکّداً ذکر کرده که این کتاب تنها جمعآوری هر چیزی که موجودهس و تحقیق و تصحیح توش صورت نگرفته.
خوب درمورد چادر... خانم داداش من میگه توی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس؛ همین چادر تحریک کننده هست. (مطابق نظر ارغوان)
و اینکه حجاب رو نمیشه چادر معنا کرد؛ دقیقا درسته. چادر یه پوشش سنتی و یه عادته. حالا اونایی که بهش عادت کردن میان و اونو حجاب برتر تعبیر می کنن؛ به نظر من صرفا یه دلگرمیه براشون یا اینکه تظاهر می کنن به برتری خودشون یا دلشون خوسه به همچین چیزی!
اما چادر برای «من» توی شهری که هستم؛ یه نوع امنیته! تجربه کردمش. ما توی فامیل پدری به چادر علاقه ای نداریم ولی توی فامیل مادری چرا. البته تعصبی هم روش نداریم.
حالا... من توی دوران دانشجوییم چادر نمیذاشتم. خارج از مشهد (تهران و شمال و آذربایجان و اصفهان رو میگم! توی قم و یزد و کاشمر و کرمان منظورم نیس!) خلاصه خارج از شهرای مذهبی هم چادر نمیذارم. چون تفکر مردم توی اون شهرها طوری هست که عدم چادر؛ برام عدم امنیت نمیاره!
ولی توی همون دانشگاه و سال های بعدش توی شهرای مذهبی و توی محیط کار و حتی رفت و آمد خیابون؛ چنان عدم امنیتی دیدم توی جامعه که تنها با چادر میشه رفعش کرد!
تفاوت برخوردها رو دیدم که میگم.
منم آدم مبارزی نیستم که به خاطر چادر یا فقدانش با کسی بجنگم! تا زمانی که مردهایی توی جامعه وجود دارن که وقیحانه تو صورت آدم زل می زنن یا ... آن کار دیگر می کنند ... من توی شهرشون چادر سر می کنم که بهشون بفهونم خیلی بی شعورن!
منو که دیدین؟ باورتون میشه صورتم رو بپوشونم از کسی؟
ولی حداقل دو بار صورتم رو کاملا پوشوندم! چون طرف با وقاحت تمام توی همه ی اجزای صورت آدم خیره میشه! خوب وقتی حالت تهوع بهت دست میده چیکار باید بکنی؟ باید حجاب بگیری تا کور شه و نتونه ببینت!
کلا دلم خیلی پره از جامعه مون! چادر حجاب برتر نیست.ولی بعضی جاها واقعا لازمه!
با نظرتون موافقم کاملاً.
لازم شد بگم که من مخالفت خاصّی با حجاب اسلامی به شکلی که ترویج شده ندارم. امّا دلیل هم نمیشه که به عنوان یه چیز غیر قابل تبدیل و تغییر بپذیرمش و به عنوان یک «اصل» قبولش داشته باشم. به عبارت دیگه، اگه کسی قائل به حجاب نباشه، امّا حدّاقلهای من رو قبول داشته باشه، میتونم به عنوان فردی بشناسمش که از حدود اسلامی پیروی میکنه. از نظر من این نوع حجابی که تبلیغ میشه با عناوین مختلف، برای بعضیها ضروریه، امّا یه چیزیه که «واجب دینی» نیست و همین هم هست که باعث شده من این مطلب رو بنویسم.
ولی اینکه یه چیزی واجب دینی نیست دلیل نمیشه که انجامش اشکالی داشته باشه. بلکه برعکس، خیلی وقتا خیلی کارها هست که واجب نیست ولی انجامش توصیه میشه.
این بحثی که گفتین دقیقاً همون بحثیه که توی قرآن شده، که به زنان پیامبر گفته خودتون رو بپوشونید که از کسانی که معمولاً مورد اذیّت و آزار واقع میشن جدا بشین.
بله، متأسّفانه در جامعهٔ ما مردهایی هستن که آدم شرمش میآد روشون اسم «مرد» رو بذاره. بعضیها انقدر وقیح و بیشرم هستن که ...
به نظر من همین رفتارهای بیشرمانه هم نتیجهٔ باورهای غلط خودمونه.
آیا الآن در جامعهٔ ما، این که شما حجاب اسلامی رو به شکلی که خودتون کامل میدونید رعایت میکنید، باعث میشه که شما از کسی که هیچ اعتقادی به این نداره و از ترس باتوم اونو رعایت میکنه متمایز بشید؟ آیا به این شکل ارزشهای زن حفظ میشه به نظرتون؟ به نظر من که یه مقدار یه جای کار میلنگه. چون اگه این همون چیزی بود که خدا خواسته بود، مسلّماً نتیجهش اینی نمیشد که الآن میبینیم.
آخرشم یه کامنت طولانی گذاشتم! :دی
آره، بعد از مدّتها توی وبلاگم یه کامنت طولانی دیدم ازتون! :دی
امضاء، میلاد پررو
به شخصه با شکستن خیلی از عرفهای نادرست موافقم. حالا در سطح جامعه کاره بسیار سختتریه ولی تو همین سطح خانواده میشه یه کارایی کرد. با این حال تو رده کوچیک خانواده هم این کارا سخته.
منظورم فقط بخش مذهبیه خانواده نیست ها، هر چیزی که تو فامیل یا خانوادمون به عنوان یه عرف دراومده.مثلا حتما وقتی دختر می خواد شوهر کنه ، باید تمام مراسمهای بله برون ، نامزدی، حنابندون ، جهیزیه برون ، عقد ، عروسی و پاتختی به مرحله عمل در بیاد. اگه یکیش جا بیفته ، انگاری آسمون به زمین میاد و اینا. حالا به فرض من نوعی بخوام تنها به عروسی اکتفا کنم ، چه حرفا و حدیثها
نخواهم شنید ، حتی از طرف پدر و مادر خودم. اولین کلمه و پاسخ در این جور موارد ، «زشته» است. چون عملی حالا به چه دلیلی نمی دونم ، زشته انجام اون مورد داره یا ممنوعه. یا موارد امثالهم که در موردش با هم زیاد صحبت کردیم ، اگه یادت باشه.
همین طور قضیه اجبار میاد وسط که خودتم اشاره کردی. وقتی طرف از ترس باتوم و چه می دونم گشت ارشاد و از این چیزا، حجاب درست( البته از دید اون ها ) رو رعایت می کنه ، دیگه اسلام این جا مطرح نیست. و طرف با انجام این عمل یا عدم انجامش نه مسلمون میشه نه کافر.
حتی ممکنه من نوعی که اعتقاد به حجاب دارم با چنین برخوردهایی یا ازش زده بشم یا این که به کاری برخلاف عقایدم و باورهام دست بزنم( مثلاً لباس تنگ بپوشم و از این موارد)
به هر حال این قصه سر دراز داره و میشه تا دلت بخواد همین طوری در موردش حرف زد و مثال اورد.
اما یه نکته ای که هست و خودتم اشاره کردی، به هر حال وجود حجاب از خیلی از فسادها جلوگیری می کنه و یکی از مسایل مطرح و مهم در اسلام سلامت جامعه است که با حجاب دسترسی به این سلامت ، شدنی تره تا بدون اون.(حجاب افراط تفریطی منظورم نیست ها)
خب بسته دیگه پررو میشی ، هی نظر طولانی ول بدم برات از خودم و اینا.
در مورد پست بالاییت هم نظرم رو چون می دونی دیگه حس نوشتنش نیست.
آره، موافقم باهات.
وجود حجاب هم به عنوان یک احتیاط چیز خوبیه. بله. امّا مثلاً (مثلاً عرض کردم) بین من و دختر عموم که از بچگی با هم بزرگ شدیم و عین خواهر و برادر میمونیم این احتیاط چیزی رو ایجاب نمیکنه و پدیدهٔ مثبتی هم نیست.
اتّفاقاً نظرت رو در مورد پست بالاییم نمیدونم. :)
این یه دفعه رو من با میلاد موافقم
البته بخش اول حرفهای ارغوان رو هم تایید میکنم
هوم، با کجای حرفای من موافقی؟
شخصا ترجیح میدم که حداقلها رو رعایت کنم اما با ارغوان در مورد تحریک و عادت زیاد موافق نیستم
خواه ناخواه ممکنه این حرکت برای اون فرد عادت بشه اما دلیل نمیشه که برای طرف مقابل هم همینطور باشه
با این حال شکستن عرف جامعه از نظر من در حد و حدودی مورد نداره خیلی از چیزهایی که الان در جامعه ما عرف هستن قبلا نبودن اما کم کم عرف شدن
ممکنه الان یه چیزی عرف باشه و چند سال دیگه منسوخ بشه
کاش اینقدر سریع آپ نمیکردی میلاد این آپ جای بحث داشتا
چشم، اون یکی رو بر میدارم فعلاً تا روی این یکی بحث بشه.
با کجای حرف ارغوان در مورد تحریک و عادت موافق نیستی؟
اول جواب اون کامنت قبلی تو پست قبلی ؛)
خب خوبه که تو این مورد کاملا هم عقیده ایم که پیدا کردن سنت و سیره درست یکم سخته و کلا خیلی از منابع، قابل اعتماد نیستند...
تا حدی می پذیرم اون حرفاتون رو، که انجام اون حداقل واجبه و بقیه اش بهتره، هر چند هنوز هم با این که برداشت این حداقل از قرآن درسته یا نه مشکل دارم! یعنی هنوز هم می گم امکان داره از اون آیه ها برداشت متفاوت و شاید درستی برای این حداقل بشه کرد.
اگه درست فهمیده باشم شما فقط چیزی رو واجب می دونید که بهش امر شده باشه، یعنی سنتمون رو هم اگه به صورت امری نیومده باشه صلاح می دونید نه واجب؟
خب تو این قسمت هم با بحث حریم های شخصی و رعایت اون توسط بقیه و کلا بحث اجازه کاملا موافقم...
فقط فکر می کنم رعایت این حد و حریم هم ،باید دوطرفه باشه یعنی همون قدر که مرد وظیفه داره به نظر طرف مقابلش احترام بذاره زن هم وظیفه داره در مقابل مردی که فکر می کنه رعایت نکردن حجاب از طرف زن باعث به گناه افتادنش می شه حجابش رو رعایت کنه...
در مورد دست دادن هم فکر می کنم مهمترین مسئله همون التذاذه که اگه نباشه مشکلی نداره، منم کلا باهاش مشکلی ندارم ولی خب دلیلی هم برای انجام دادنش ندارم؟
بله خود من هم در مورد اون برداشت به یقین نرسیدم. امّا هنوز برداشت جایگزین مناسبی نیافتم. اگه شما چیز بهتری به ذهنتون میرسه بگین. (قصد مغالطه ندارم و واقعاً دارم طلب نظر میکنم.)
امّا همونطور که گفتید، به نظرم در قرآن این حدّاقل وجود دارد و باید استخراج بشه و جز اون بقیّهش حدّ احتیاطه.
در مورد قرآن که حدّاقل میتونم با اطمینان چنین چیزی رو بگم. در مورد سیره، اگه معتبر باشه (مثل نصّ خیلی جاهای نهج البلاغه) خود گوینده معمولاً مخاطبش رو به طور دقیق و خاص مشخّص میکنه. مثلاً امام علی (ع) نمیآد برای همه بگه که اسلام راستین چیه، برای متّقین میگه. نمیآد بگه که همه برن و ریاضت پیشه کنن و با نون جو زندگی بگذرونن. امّا در عوض میگه که همه برن و تقواشون رو تقویّت کنن. بنابراین تا به حال به قول مُتقَنی از معصومین برنخوردم که بخوام دچار این شک بشم که آیا صلاحه و یا دستوره؟
بله، اگه زنی حس کرد داره به حریم مردی تجاوز میکنه هم طبیعتاً باید اجتناب و احتراز بکنه. اصولاً دلیل خاصّی وجود نداره که زنی بخواد مردی رو تحریک بکنه و نیّت پاکی هم داشته باشه. از نظر من به طور عملیّاتی، در جامعهٔ ما که عُرف عمومی رعایت حجاب هست (حدّاقل تا یه حدّی) این که حجاب فقط به شکل حدّاقلّی رعایت بشه فقط در سطح اجتماعات کوچیک قابل اجراست.
منم با شما در مورد دست دادن موافقم. یعنی اصرار خاصّی وجود نداره که آدم هر کی رو دید بدوئه و دست بده باهاش که، وجود داره؟ :دی
ولی اگه مثلاً کسی خواست دست بده باهام و حس کردم مشکلی نداره باهاش دست میدم.
در مورد برداشت درست از اون آیات، هنوز هیچ برتری بین برداشت های مختلفی که حداقل من راجع بهشون فکر کردم، نمی بینم که بخوام یکی رو نسبت به بقیه بگم بهتره.
و خب اگه به چیزه جدید و کاملتری هم رسیدید خوشحال می شم که بدونم.
بله، منم موافقم که در حال حاضر فقط تو اجتماعات کوچیک می شه یه حداقلی از حجاب رو رعایت کرد. کلا معتقدم میزان حجاب با مکان و افراد حاضر در اون مکان، کاملا مرتبطه.
:دی ولی نه منظورم از دلیلی هم ندارم این بود که خب حداقل من برای دست دادن پیشقدم نمی شم.
ولی این کار رو رد هم نمی کنم در حالت نرمال.
هوم، خب میتونید مثلاً برداشتهای مختلفی که به ذهنتون میرسه به جز دو موردی که تا الآن ذکر شده (یعنی اینی که من برداشت کردم و اینی که عموماً برداشت میشه) رو بگید.
خوبه که در بقیّهٔ موارد با هم همنظر هستیم.
منم معمولاً پیشقدم نمیشم.
هان؟ به نظر می یاد اسمم داره با اون یکی معنیش خیلی جلوه می کنه!:دی
خیال ندارید منو از تو وبلاگتون پرت کنید بیرون؟
تعارف نیستا، جدی دارم می گم!
:دی
اشکال نداره! البتّه خب شما مختارید در خوندن، ولی من از خوانندهٔ جدید و پایه استقبال میکنم.
کاشکی نظر میدادید وبتون روهم میذاشتید...
حتماً چشم. به خاطر همین توصیه خودتون آدرس نذاشتید؟ :دی
[ودتون واسه خودتون کامنت میذارین و خودتونم به خودتون جواب میدین؟ :دی
نه ایشون یکی دیگه هستن که وبلاگی به همین اسم دارن و من دیشب در وبلاگشون بدون دادن آدرس کامنت گذاشته بودم.
همزاد یافتی میلاد؟ ایول
--------
پروتی جان با کجای حرفای من در مورد تحریک و عادت موافق نیستی؟
--------
در مورد قضیه خاله زاده ها ، عمه زاده ها، عموزاده ها و دایی زاده ها، تا حدی باهات موافقم. مخصوصاً اونایی که باهاشون از بچگی بزرگ شدیم و یه جورایی مثل خواهر برادریم.(مثلاً من با این که جلوی اونا حجاب می ذارم ، ولی عین برادرم هستند برام)
-------
پست جدیدتم وقتی برگردوندی ، شاید نظرمو باز گفتم. نمی دونم هنوز تصمیمی ندارم.
------
خصوصی!
آره، البتّه همزادم از منم تنبلتره و تقریبا توی ۲ سال ۶۰ تا مطلب منتشر کرده.
--------
اینو منم پرسیدم ولی جواب نداده.
--------
خوبه س که موافقی. اما آیا حاضری که به صرف وجود این حس و در صورت وجود این اطمینان که سبب تحریک نمیشی جلوشون حجاب نذاری؟
--------
هوم.
--------
ها؟
ای بابا چه حرف گوشک ن شدی حالا
سریع ژست برمیداره واسه من
شما که اینقدر حرف گوش کن بودی اون امانتی من رو میل میکردی خب
من بیچاره که همیشه حرفگوشکن بودم! :دی
خب شما بیزحمت جواب سؤالایی که بالا ازت پرسیده شده رو بده اوّل :دی
:-)
نه الآن دیگه. به هر حال چندین ساله منو با حجاب دیدند. اگه از همون بعد از سن بلوغشون حجاب نمی ذاشتم شاید، ولی الآن شاید برای من نباشه ، ولی برای اون ها ممکنه باشه.
یادمه یه بار بابام یه سری موی مصنوعی خیلی بلند اورده بود، منم برای شوخی و اینا از زیر روسری سرم گذاشته بودم و رفتم خونه خالم. هیچ وقت نگاههای متعجب شوهر خالم یادم نمیره که هی به خالم اشاره می کرد که به من بگه ، موهام از زیر روسریم در اومده ، اونم اون همه
البته پسر خاله و داییم اینا زودی دوزاریشون افتاده بود که الکیه و اینا( چون اون مو مصنوعیه های لایت داشت و اینا، منم اون موقع به نظرم 20 سالم بود)کلی خندیدیم اون شب!
------------
دیگه به نظرم پیغام خصوصیمو نمی خواد چک کنی. البته هنوز کاربرد داره ها ولی خب ...!
هوم، بسی جالب بود. مرسی.
در مورد حجاب رو که تو قبلی گفتم داستانمو
در مورد این دست دادن و اینا درسته میلاد جان که برحسب فرهنگ و عرف جامعه میفهمیم زنها چرا دست نمیدن! ولی در خارج از ایران و کشورهای غیر مسلمان این کار یک توهین و بی حرمتی هست
شاید یکی از دیدهای بدی که نسبت به مسلمانها دارند همین رفتارهای گستاخانه (از دید اونا) و توهین آمیز و بی ادبانشونه!
اونا این معانی که ما داریم رو نمیدونن و تا کسی نگه هم نمیفهمند الا بی ادبی در حد توهین.
اوهوم.
بله بعضی وقتا واقعاً ملاحظات بیجای بعضیها چهرهٔ همهرو خراب میکنه.
راستی مطمئنی داری چیز میخونی؟
دانشگاه الاهیات نمیری یه وخ؟
:دی
آره بابا، ولی میگن اگه یکی بهت با چاقو حمله کرد، باید چاقوکش باشی تا بتونی جلوش وایسی. رو همین حساب هم که شده، بعضی چیزا رو باید بلد بود.