امروز اندکی سرم خلوت بود و با خودم داشتم به همهٔ چیزهایی فکر میکردم که رنگشون چشمهامون رو خیره میکنه. داشتم به همهٔ چیزهای خوبی فکر میکردم که دنیا برای من گذاشته کنار. داشتم به کارم فکر میکردم، به چیزایی که بلدم، به دوستهایی که دارم - به همه چیز، حتّی به همین لپتاپم! یهو نمیدونم چی شد که احساس کردم شاید دارم مسیر رو غلط میرم!
یک سخن شاید بیربط، اما با ارزش:
امام حسن عسکری (ع) [مناقب جلد 3، ص 439]: «شرک در بین مردم از حرکت یک مورچه بسیار کوچک بر روی یک سنگ سیاه در شبی تاریک و ظلمانی، نادیدنیتر و مخفیتر است.»
یکی بود که بهم می گفت این که فکر کنی داری اشتباه می کنی...داری اشتباه قدم بر می داری...و راه اشتباهی رو پیش گرفتی شاید بهترین فکری باشه که می تونی بکنی...ولی هر موقع این فکر به ذهنت رسید فقط به این نگاه کن که در این لحظه از خودت راضی نیستی...کاری باید می کردی و می تونستی بکنی که نکردی....کاری نباید می کردی که کردی...اگه اینطوری بود به عقب برگرد شاید یه راه بهترم باشه...اگه نه راهت رو ادامه بده...
بدجوری انداختینم تو فکر....
منم اتفاقا بدجوری توی فکرم.
خب اون بنده خدا هم حرفش حرف خوبیه، ولی اگه آدم نتونه قدمهایی که برداشته رو اصلاح کنه چی میشه؟
من اینو ازش نپرسیدم...ولی وقتی پرسیدم اگه نشه به عقب برگشت؟ اگه با پا گذاشتن تو این راه بقیه راها بسته بشن؟ اونوقت باید چی کار کرد؟ گفت...اونوقت تویی که اگه واقعا بخوای مسیرت رو تغییر می دی...راه رو کج میکنی به اون سمتی که باید...اون که گذشته، گذشته ولی تو می تونی یه راه جدید در ادامه مسیر خودت بسازی...
همممم. اینم قابل تامله. البته خب از هر جایی نمیشه یه راه جدید ساخت. ولی امیدوارم انقد وضعم خراب نباشه! :دی
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
میلاد آن شدی ، باهات میحرفم.
هیچی نمیتونم بگم.
آن شدم. :دی
سلام![](http://www.blogsky.com/images/smileys/007.gif)
البته احتمالا ترتیبش درست نیست
)
خوبید
چیه؟
خوب مسیر مسیره دیگه مسیر که مصیر نیست
بعد مشکرک که چیز بدی نیست نشان منافق سه چیز است سخن به دروغ گوید و در امانت خیانت کتند و در وعده تخلف کند (پیامبر)( پدرم در آومد تا حدیثش رو یادم اومد
مسیر رو پیدا کنید ما هم دنبال مسیریم
شاد و سلامت باشید
اتفاقا مسیر مصیره، مصیر هم مسیره.
مشرکم بد نیست ... انقد زیاد شده که عادی شده. نه؟
حدیث جالب بود. ولی فکر م کنم اول امانت باشه، بعد وعده بعد سخن. البت منم یادم نیست دُرُس. :دی
مسیر پیدا شد به شما خبر میدم! :دی
یهو منم ترسیدم... نمیدونم چرا... شاید ازینکه راهو نکنه غلط برم یا میرم...
این حرف اما حسن عسگری هم کاملن درسته... بیشتر ترسیدم...
:( منم ...
خدا عاقبتمون رو بخیر کنه
ما را نیز
اینکه همیشه نگران درست و غلط بودن مسیرمون باشیم خیلی خوبه . ولی گاهی فکر می کنم که از من دیگه گذشته
از هیچ کس نگذشته.
جلال آل احمد در چه سنّی راهشو از بیخ و بن عوض کرد مگه؟