نغمه مرغ سحر تعزیتی روح افزاست
هر که نشنیده بداند که طریقش به خطاست
در ازل رهرو دیدار نگاران بستند
شهد نوشین لقا عرصه ی راه فضلاست
جمله در غمکده ی فُرق بتان افتانیم
ده بشارت که غمت جایگهی پا بر جاست
شبنم آهسته ز برگ رخ دل می افتد
نرگس یار طلب دارد و یارش ترساست
خرقه در می بزن و جامه ایمان بستان
مرز ایمان شرر اعین یار دل ماست
جدی جا پرکنی بود قبلیا بهتر بود...
بیت یکی مانده به آخر قشنگ تر از بقیه بود
یا علی
اصلا این شعر فقط بیت یکی مونده به آخرش شعره :دی
:دی
سلام دوست عزیز
وبلاگ پر محتوا و جذابی داری ، تبریک میگم !!!
در صورت تمایل حاضر به تبادل لینک هستم .
اگر مایل بودی ، لینک منو با نام "توفیق اجباری" بذار .
و بعد به من خبر بده تا لینکت کنم .
اهل تبادل لینک نیستم :دی
من بیت آخرو نفهمیدم!


اما بقیه اش کمی تا قسمتی ملموس بود...
بیت اولتم خیلی خوبه!
فعلا!(گل!)
ها؟ خب بیت آخرش معنا نداره به اون صورت (باقیش هم :دی)
د آخه چرا تبادل لینک نمیکنی باهاش؟ بچه مظلوم گیر اوردی؟

ما شعره رو خوندیم اما خو... زیاده از عیب و ایرادات ادبی سر در نمیاریم... راستشو بخوای فقط چون زیرش ننوشتی مال کیه فهمیدیم شروده خودته و الا فک میکردم مال حافظه...
عجب! الان نمیدونم من باید خوشحال باشم یا حافظ باید ناراحت باشه! :دی
شروده همون سروده خودمونه منتها به زبون مهتادها و سرماخورده ها!
اااا! شما که خوب شده بودی خواهر!
میلاد جان یه آف واست گذاشتم اگر میتونی یه جوابی بده
پاسخ نمودیم :دی
مفهوم و مقصود خوبی داشت ولی به خوبی قبلی ها نبود
ها! منم موافقم
شعر خوبی بود . تمام ابیاتش . شعر بلد نیستم بگم ولی آدم ایرادگیری هستم . و باید بگم ایرادی نتونستم پیدا کنم .
موفق باشید
ها؟ ایراد زیاد داره ها :دی
البته از شعرای داغونم نیست اما از شعرای خوبم هم نیست