جهان دورت نمی‌گردد!

برخی از ما آدم‌ها، گاهی چنان خودمون رو خوب می‌بینیم که اگه گالیله پونصد سال پیش مرکز گردش منظومه شمسی رو اعلام نکرده بود فکر می‌کردیم خورشید دور ما می‌گرده و شب و روز به خاطر ما وجود داره.

گاهی چنان در خیر اندیشی برای دیگران غرق می‌شیم و اونا رو چنان محتاج التفات می‌دونیم که به خودمون اجازه می‌دیم فراموش کنیم که ما هم بشری هستیم در همون اندازه؛ که ما هم یکی دیگه از آفریده‌های اوئیم که گه‌گاه لازمه کسی هم به ما لطف کنه، کسی هم به ما نظر کنه.

بعضی وقتا یادمون می‌ره که نکنه ... نکنه با این منش ما رو «عجب» در بر بگیره و دیگه عالم و آدمو از هم نشناسیم؟ نکنه یادمون بره که کی بودیم و کی هستیم؟ نکنه برای خودمون توی عرشی بشینیم و مردم بشن فرشمون؟

در چنین مواقعی، فقط باید دعا کنیم که خدا هر چه زودتر بزندمون زمین، چون هر چه دیرتر این کارو بکنه، از ارتفاع بلندتری میفتیم.

أینَما تَکونوا یُدرککّم ُالمَوت و لَو کُنتُم فی بُروج مُشَیَّدَة

بهتره به یاد داشته باشیم ... که ما هم یکی دیگه از همین ۷ میلیارد آدمی هستیم که به قول یه دوستی از توشون ۳۱۳ تا آدم پیدا نمی‌شه که به امیدشون کسی قیام کنه!

نظرات 11 + ارسال نظر
آژانس ایران خبر INA شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 10:26 ق.ظ http://www.ina-irannews.com

آژانس ایران خبر INA
در راستای خبررسانی و انتشار اخبار دقیق فعالیت می کند.
در آژانس ایران خبر می توانید علاوه بر دسترسی به اخبار ایران, جهان و خاورمیانه از صفحات مختلف: فرهنگی, هنری, علمی و تکنولوژی , سرگرمی, فیلم و صوت و... دیدن کنید.
از کلیه دوستداران خبرگزاری آژانس ایران خبردعوت می کنیم از این پس برای مشاهده آژانس ایران خبر به این آدرس مراجعه کنند:
آدرس خبرگزاری:
www.ina-irannews.com
ایمیل:
info@ina-irannews.com
ما را لینک کنید.

ممنون، لینک‌دانی‌ام پر است!

گاما شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام
حوب دنیا داره میگذره دور ما هم میگذره ولی دور بقیه هم میگذره ولی کاملا دور ما نمیگذره و این نشون میده باید تحمل کنیم که دنیا بر خلاف ما می گرده
البته اون 313 نفر هم ....
واقعا خودمون رو خیلی بالا می بینیم در حالی که چیزی نیستیم بالاتر از خودمون رو ندبدیم که بفهمیم چقدر کوچیکیم!
سلامت باشید

موافق.

علی احمدی شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 02:51 ب.ظ

سلام
میلاد خان ما رو شناختید و به روی خودتون نمی آرید یا نشناختید؟دلیل نمیشه دانشگاهامون جدا شده یادی از هم کلاسی ها نکنید!!
پست پایینی رو که خوندم کامل درک کردم .از یه طرف یاد خواهر خودم افتادم از یک طرفم یاد مفید!
یاد اون روز که فرار کردیم از کلاس رفتیم سینما ! و جنابعالی ترسیده بودید!اون روز خیلییییییی خوش گذشت!
یاد خواهرم افتادم که با هم که می افتادیم همه رو مسخره میکردیم و میخندیدیم!یاد بلاهایی که سر من می آورد مثلا تو جزوه هام می نوشت "علی خر است!" یا وقتی کنکور داشتم کتابامو میگرفت و بایدکل خونه دنبالش می دویدم که کتابامو پس بگیرم!
راستی عرووووووووسک بازی دیگه چییییییییه؟[:
S027:]
در مورد این پست هم که کاملا موافقم!مخصوصا جمله آخر!کلا می ترسم از عرشی که برای خودم ساختم!از این که واقعا هنوزم نمیدونم چه طور باید رفتار کرد..
نردبان این جهان ما و منیست/عاقبت این نردبان بشکستنیست
هر کی بر این نردبان بالاتر نشست/لیک استخوانش سخت تر خواهد شکست!
یا علی مددی

شناختم.
من مجموعهٔ کامل و بسیطی از عروسک‌ها دارم که اتفاقا هیچ کدوم هم مال دوران کودکی نیستن (حالا شاید یکی دوتاشون باشن :دی)

همت شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://heyatonline.blogf.com

پس برای من هم دعا کن
دعا کن آدم بشم
بلکه توی مهمونی خدا جایی پیدا کنم
اصلا دعا کن آقا بیاد همه چیز درست میشه
حتی امثال من هم ممکنه آدم بشیم

اختیار دارید، ما خودمون محتاج دعاییم

زرایر شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 05:58 ب.ظ

سلام

موافقم . منم می ترسم جزو همون ۷ میلیون نفر باشم که ازم خیری به اون اصل کاری نمی رسه

به جمع ۷ میلیون نفرهٔ ما خوش‌اومدید! (ایشالا که نباشید)

فاطمه شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 06:11 ب.ظ

اولا سلام
دوما خوبی؟البته میدونم هستی، صبح احوالتو پرسیدم
سوما یعنی چی اختصاصی آپ میکنی برای م.... ، نمیذاری نظر بدیم؟حالا که اینطور شد ، برای این آپتم نظر نمیدم

هدف دل‌خوشی کسی نبود. م... هم اصلا نمی‌خونه وبلاگ منو. یعنی نمی‌دونه وبلاگ دارم این‌جا :دی
بیش‌تر برا خاطر خودم بود و این‌که خیلی وقت بود از این کارا نکرده بودم.

فاطمه شنبه 9 شهریور 1387 ساعت 08:04 ب.ظ

منم نگفتم برای دلخوشی م... نوشتی.گفتم چرا دادن نظر رو بستی؟مشکلم با این قضیه است.
وگرنه میدونم که نمیخونه.
بعدشم شما خودت الان کجایی؟؟؟؟؟

خودم منزل تشریف دارم.
نظرات رو هم بستم چون نظر نداشت که:دی
نه ارزش ادبی داشت، نه ارزش مفهومی. فقط یه سری حرف بود که می‌خواستم بزنمش.

دختری از جنس مرگ یکشنبه 10 شهریور 1387 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.aramise.blogfa.com

سلام . ممنون از نظرتون . و بابت سوالتون باید بگم چون سیاهی رو دوست دارم !

خیلی عجیبه!
البت من از سیاه بدم نمیادا ...

سمیه یکشنبه 10 شهریور 1387 ساعت 05:01 ب.ظ http://khakianeasemani.blogfa.com

سلام!
سبک نوشته هاتون جالبه!

سلام
ممنون

علی یکشنبه 10 شهریور 1387 ساعت 05:38 ب.ظ

آپی چیزی مرحمت بفرمایید بدک نیست.....

به زودی.
مرحمت هم از شماس!

ایده یکشنبه 10 شهریور 1387 ساعت 07:53 ب.ظ

چی شده دلت از آدمها پره چرا؟ میدونی من به این نتیجه رسیدم که کلن خودمو تا میتونم از انتظار خالی کنم. وقتی فکر میکنم میبینم خودم خیلی وقتها نتونستم انتظار ادمای دور و برمو برآورده کنم. پس خیلی بیهوده است که دلم بسوزه از رفتار بقیه آدمها...

دلم پره شدید!
اما حرف شما رو هم قبول دارم. به نظرم باید یه ذره سعی کنم کمتر از دیگران انتظار داشته باشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد