ان الله لا یغیرما بقومٍ حتی یغیروا ما بانفسهم

انسان دست‌خوش تغییر است. هیچ بشری نیست که همان گل پالودهٔ اولیّه باشد وقتی که در 70 سالگی سر بر بالین مرگ می‌گذارد.

امّا معمولا نوستالژیای انسانی، او را بر این باور نگاه می‌دارد که اگر مثلا شادی دیگر به صورت ذاتی به سراغش نمی‌آید، اگر عادت کرده به غم‌خواری، وجودش رو به افول گذاشته.

فکر می‌کند اگر تغییر کرد، باید همّش این باشد که به همانی بازگردد که بوده.

فکر می‌کند باید دوباره راه رفته را بازگردد.

امّا شده با خودتان فکر کنید: حالا که من تغییر کرده ام، حالا که دیگر مقیّد به همان شخص قبلی نیستم، چرا تغییر نکنم و «من» جدیدی برای خود نیافرینم؟

مگر به خاطر همین انتخاب‌ها نیست که انسان را موجودی مختار آفریده‌اند؟[1]

چرا هم‌واره سعی داریم از این نو شدن ها بگریزیم؟

چرا گاهی تا آن‌جا پیش می‌رویم که تقصیر این تغییر را - که حقیقتا نه تقصیر، بل‌که تدبیر است - به گردن خالق می‌اندازیم؟

مگر او خود نگفته تا خودمان نخواهیم هیچ گامی در راستای تغییر ما بر نمی‌دارد؟ مگر نگفته که تا خودمان عوض نشویم میزان و نوع و جنس نعمتی که به ما داده را تغییر نمی‌دهد؟ [2]

«ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (انفال 53)

«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد 11)

چرا تغییر را خود هدایت نمی‌کنیم؟ چرا فکر می‌کنیم باید زندگی از ما چیزی بخواهد، به جای آن‌که ما از زندگی مطالبتی داشته باشیم؟


پس‌نوشت:

1- البته باید در اختیار اعتدال را مد نظر قرار داد که «لا جبر و لا تفویض، بل الامر بین الامرین»

2- باید یادمان باشد که «تعز من تشاء و تذل من تشاء». اما این به این معنی نیست که خودمان هیچ‌کاره‌ایم. چون خدا او را که بخواهد عزت می‌بخشد، به شرطی که خود آن شخص اوّل تغییر نشان دهد. اتفاقا ترکیب این آیات می‌گوید: این را بدانید که ذلت گرفتن و عزت دادن، و متقابلا عزت گرفتن و ذلت دادن خدا، همه به مشیت اوست اما حساب و قانون دارد.

نظرات 9 + ارسال نظر
god gift دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.chista.blogsky.com

زرایر دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 04:53 ب.ظ

سلام

خوب نمی دونم اول شدم یا نه !!! بی خیال

درمورد تغییر ؛ خوب ؛ خیلی از تغییراتی که تو انسانها اتفاق می افته ؛‌واقعا از حیطه اختیاراتش خارجه و تابع شرایط محیطیه ؛ این همون « تربیت » هست به زعم من !

خوب شما هرجور تربیت بشی ؛ مطابق همون رفتار می کنیم و اگه بخوای اون چیزی که بهش هدایت شدی ( با تربیتی که داشتی ) تغییر بدی خوب ؛ واقعا سخت و گاهی اوقات ؛ نشدنی هست !

گاهی میخوای تغییر کنی ؛ یا تغییر بدی ( شخص دیگه ای رو ) ولی با مقاومت جامعه و محیط مواجه میشی !

اینجا هم به مشکل بر می خوری .

بعد گاهی پیش میاد که با خودت میگی ؛ این همه انرژی که برای این تغییر صرف میکنم ؛‌واقعا لازمه ؟

اولش هدفت معلوم و مشخصه !‌مطالعات کافی داری و مصممی ؛ ولی وقتی به مانع های سخت برمیخوری؛ فکرای مختلف بهت هجوم میاره . اگه واقعا به کاری که می کنی اعتقاد داشته باشی ؛ بدون اینکه خم به ابروت بیاد راهتو ادامه میدید .

ولی وقتی هنوز اعتقاد محکمی نداری ُ به جا اینکه محیط و شرایط و اون فرد رو تغییر بدی ؛ خودت تغییر می کنی و میشی همساز و همرنگ اونه ! اینجاست که این تغییر خوب نیست و واقعا باید در مقابلش مقاومت کرد !

غیر اینه ؟

اول نشدین! :D
اصولا می‌گن «کلّ یعمل علی شاکلته» که بعدا ایشالا وقت بشه در این مورد یه پستی می‌دم. اما حدود شاکله رو اخلاق تعیین می‌کنه. درسته؛ تربیت خیلی موثره که نقطهٔ شروع آدما کجا باشه.
اما بعد از یه نقطه‌ای، انسان باید شروع کنه به پذیرفتن مسؤولیّت کارهاش و اخلاقیاتش.
کم‌بود اراده یکی از مشکلاتیه که وقتی آدم به مسیرش و مقصدش ایمان نداره دچارش می‌شه. شما وقتی ارادهٔ محکمی داشته باشی، و ایمانت هم‌راهت باشه، خدا دست به کار می‌شه. در واقع خدا دست به کار هست. فقط ره‌رو باید ببینه دست کمک‌اش رو.
به نظر من: خواهی که شوی رسوا / هم‌رنگ جماعت شو!! (نقل قول از یکی از شهدای مدرسه‌مون)

فاطمه دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 05:00 ب.ظ

خب من با تغییر اصولا حال میکنم.اصلا اگه تغییر نبود که زندگی اصلا به درد نمیخورد و همش یکنواخت میشد.

مثلا من حاضر نیستم دیگه آدمه 10 سال پیشم باشم.از تغییراتی که کردم راضیم.

به قوله خودم ، تغییر خودش یه عمله پلیدانه است

تغییر پلیدانه!؟ عجـــــب!
مثل این‌که بد جوری دوستان روتون تاثیر گذاشتنا!
به نظر منم تغییر یکی از رکن‌های زندگیه. سوال من اینه که چرا معمولا ما اجازه می‌دیم زندگی ما رو تغییر بده، به جای این‌که ما زندگی رو تغییر بدیم؟

فاطمه دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 05:14 ب.ظ

دوستان که همیشه تأثیر میذارن، مخصوصا بعضی ها

خب به نظرم تغییر از دو طرف درست تره، یعنی هم زندگی تغییر میده ما رو ، هم ما زندگی رو.
ولی باید وزنه به سمت جایی باشه که ما زندگی رو تغییر بدیم.

اظهار ندامت (در مورد جمله اول)
اظهار موافقت (در قسمت بعدیش)
اظهار ایول (برای جمله آخر)

فاطمه دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 05:18 ب.ظ

ندامت داره دوستان؟اصولا آدمها از دوستانشون تأثیر میگیرند.این که طبیعیه.

بعدشم این آپت تیکه نداشت، من تو کامنتام تیکه اومدم

حالا ایشالا یه آپ می کنم کلا به همه تیکه میندازم!
تازه این آپم هم برای خودم و برخی تیکه داشت. اما شما نمی شناسیش در نتیجه تیکه شو نمی گیری :D (خندهٔ پلیدانه)

فاطمه دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 05:52 ب.ظ

اههههههههههه چه حیف
من تیکه میخوام

روحی هم نیست، چه بد

خنده پلیدانه هم بیخود از خودت در نکن

به وقتش خدمت شما هم می رسیم!

زرایر دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 06:42 ب.ظ

با توجه به کامنت خصوصی که تو یه وبلاگی گذاشتم و ناپدید شدن روح جون ؛ بعد اون کامنت ! احتمالا ناپدید شدن روح جون تقصیر من بوده !

البته بعد اینکه اون کامنت رو گذاشتم به بیراهه رفتم و فکر کردم اشتباه می کردم و روح جون اون بنده خدا نبوده ؛ ولی چون روح جون برنگشته ؛ پس معلومه خودش بوده (‌همون خنده پلیدانه !‌)

خوب من موافقم که دوستان خیلی روی آدم اثر میذارن . ولی روی شخص من اصلا تاثیر فکری و عقیدتی نذاشتن . چون من چیزایی رو قبول می کنم که خودم درموردشون مطالعه کرده باشم و از دیگران نمی پذیرم .

می دونم این یه ضعفه و ما باید از تجارب دیگران استفاده کنیم ؛ ولی وقتی خودم می تونم مطالعه کنم چرا حرف دیگران رو قبول کنم ؟ من همیشه درنهایت ؛ منبع حرفی که می زنن رو می پرسم و مرجعشونو . بعد مراجعه می کنم به همون مرجع یا منبع و بازم به برداشت خودم عمل می کنم !!!!

ولی دوستانم از نظر روحیه خیلی رو من تاثیر میذارن . با غمهاشون افسرده میشم و به خاطر شادیهاشون ؛ خوشحال میشم . هیچ اثر دیگه ای روم ندارن .
خوب همینم به نظرم یه ضعفه ! چون آدم باید برای غمها ؛ همدردی صادقانه و گوش شنوا داشته باشه ولی اونقدر محکم باشه که تاثیر نپذیره !

به نظرم خیلی خوبه که آدم بتونه ضعف‌هاش رو این‌جوری بیان کنه.
من که نمی‌تونم.
روح جان هم خودش رفته. شما به زندگیت برس :D

زرایر دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 09:24 ب.ظ

داداش جان من که نگفتم که ضعفامو گفته باشم !!!
گفتم یه بحثی کنیم سرش !
روح جونم ؛ کاری به کارش نداشتم که ! فاطمه گفت دیگه نمیاد منم احتمالات رو گفتم !

خب اگه فکر می کنید به خاطر کامنت شما رفته، اینو باید از خودش بپرسید.
منم خیلی جدی نگفتم قضیه ضعفا رو. یه چیزی گفتم که شما اعتراض کنی کامنتای خودم زیاد بشه!

زرایر سه‌شنبه 22 مرداد 1387 ساعت 02:24 ق.ظ



( در راستای افزایش کامنت )

در راستای احیای سنت پاسخ‌گویی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد