پیشدرآمد
با من صنما دل یکدله کن / گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا / زان زلف خوشت یک سلسله کن
ای موسی جان! چوپان شدهای / بر طور درآ ترک گله کن
درآمد
«ربّ اشْرَح لی صَدری و یَسّرْ لی عَمری وَ احْلُل عُقدَتاً مِن لِسانی یَفقَهُ قَوْلی ...»
بیان
در لغت، لفظ «سعه» به معنای گشادگی و قدرت و طاقت و از این قبیل چیزاست. لفظ «صَدر» معمولا به معنای سینه، و نه از نظر آناتومیک، به کار میره. امّا «شَرح صَدر» که به معنای گشادگی سینه به کار میره اصولا یعنی چی؟ منظور از شرح صدر، معمولا توان بیشتر در درک، پذیرش و حلّ مصائب و مشکلاته.
یکی از کارهایی که همواره شرح صدر باید ضمیمهاش باشه، مدیریّته[1]. اگه یه مدیر سعهٔ صدر نداشته باشه، کلهم همهٔ چیزایی که تحت مدیریتش هستن بر باد فنا میرن! برای نمونه رجوع کنین به ...
تصنیف
وقتی خدا به پیامبرش میگه توفیقاتش از چی ناشی میشه یادآوری میکنه که: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ؛ [ای پیامبر،] آیا سینه ات را گشاده نکردیم. و بار سنگین کمر شکنی که پشت تو را میشکست، از تو برداشتیم و نام نیکویت را در جهان بلند کردیم» (انشراح 1 تا 4)
اگر خدا بخواد کسی ترقی کنه و به راه راست هدایت بشه، اولین ابزاری که بهش میده همین شرح صدره. از اونور، اگه بخواد کسی رو دچار اِمهال کنه ازش شرح صدر رو میگیره.
این حرف رو از خودم نمیگم خدای نکرده!
فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا. (انعام 125)
اجازه بدید یه تیکه رو نقل قول کنم از کسی که بهتر این موضوع رو درک کرده:
چهارمضراب
از آثار سعهٔ صدر یا همون شرح صدر میشه به این موارد اشاره کرد:
1. بردباری
2. عدم شادمانی یا ناراحتی بیش از حد[2]
3. داشتن تحمل مواجهه با مخالفت دیگران؛ چه در رأی و چه در عمل
نیک بخت آنکسی بُوَد که دلش / آنچه نیکی دراوست بـــِپْذیرد
دیگران را چو پند داده شود / او از آنپند بهره برگیرد!
4. درک جایگاه انسانی خود و پذیرش بزرگی جهان نسبت به خود
5. افزایش ظرفیّت تأمّل در جهان
این چند مورد آخر رو خودم اضافه کردم به مواردی که جاهای دیگه دیده بودم. چون به نظرم درست هستن. امّا این نظر منه، شاید از نظر شما درست نباشه!
فرود
به دست آوردن سعهٔ صدر امّا چه شکلی ممکنه؟ از اونجایی که سعهٔ صدر هم یکی از خصایل اخلاقیه و انسانیّه مطابق بقیّهٔ اونا با تقویت ایمان و اراده به دست میآد.
وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ؛ آنهایی که به سوی خدا آمدهاند، از محبت شدیدتری نسبت به حق برخوردارند.» (بقره: 165)
اما قبل از عشق به محبوب درک خصایای او لازمه که این با تفکر حاصل می شه. بعد از تفکر شناخت حاصل میشه و بعدش هم مهر و مَحبّت میآد که این محبّت همون انگیزهٔ حرکته.
بعد از این تفکّر احتیاج داریم به تجربه؛ که میگن: «هَلَکَ مَنْ لیس لَهُ حکیمٌ یُرشِدُه؛ آن کس که با حکیم راهنمایی همدم نیست، به هلاکت رسیده است»
با داشتن این دو تا ابزار میشه به تزکیهٔ نفس و ایمان رسید و سعهٔ صدر حقیقی که خدا به ما عطا میکنه رو به دست آورد.
پسنوشت:
1- خصوصا این رو عرض کردم برای عنایت یکی از دوستان.
2- اینرو هم باز اشاره کردم برای یکی دیگه از دوستان!
خدا رو شکر دوست زیاد داریم گویا! به قول امام صادق (ع) (اگه اشتباه نکنم): چیزی که هزارتایش هم کم است، دوست است.
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم
نظرت را در مورد وبلاگ خودم بدونم
موفق باشی
اااااااهههههههههههههه
میلاد از اون آپهای سنگین کردی ها.
تیکه هاتم گرفتم
سعه صدرم مثله تعریفی که ازش کردی ، منظورم تعریفه به این سختی، سخته.
من که به شما تیکه ننداختم! (دماغم از شدت درازی رفت توی مونیتور!)
سعه صدر خیلی سخته! اما ممکنه!
هیچ چیزی غیر ممکن نیست.من به این معتقدم شدید.
منم کاملا معتقد شدم به این. مخصوصا این چند وقته.
یه عالمه نوشته بودم ! خواستم بفرستم ارور زد و همش پاک شد
-----------
سلام
فاطمه جان تو تیکه هاشو گرفتی من تیک عصبی شو آخه نگرفتم منظور از تیکه ها رو !
مثلا ببین :
عدم شادمانی یا ناراحتی بیش از حد[2]
اینو واسه من گفته بودین دیگه ؟ یا یه نفر دیگه منظورتون بوده ؟؟؟ اگرم منظورتون یکی دیگه بوده ؛ به منم میخوره ! باید بیشتر درموردش بفکرم و بعدم بیام ببحثم !
---------------
داشتن تحمل مواجهه با مخالفت دیگران؛ چه در رأی و چه در عمل
اینو موافقم ولی وقتی طرف مقابل ؛ فقط میخواد بحثو بپیچونه و سفسطه راه بندازه و از بحث نتیجه معقولی نگیره ( مث همون چیزی که امشب شاهدش بودیم ) ؛ تحمل و بردباری در برابرش برام غیرممکن میشه
--------------
افزایش ظرفیّت تأمّل در جهان
خوب ؛ این خیلی خوبه ولی خیلی هم حوصله میخواد . یعنی همون بردباری که در بند شماره ۱ بهش اشاره کردید . اگه آدم بردباری نباشیم ؛ همچین تامل دقیقی نمیتونیم داشته باشیم .
فعلا شب خوش تا حوصله پیدا شه و بیشتر ببحثیم . این روح جونم که نیومد تا بحثو طولانیش کنیم . بحث دو نفره اونقدرام هیجان انگیز نیست !
فعلا !
اون ارور نیست. یک آدم با فرهنگی اینجا یه سری فحش نوشت، منم زدم که برای کامنتا تأیید بخواد. :D
انقد هم به خودتون شک نکنید. مطمئن باشید که منظور اون خودتون بودین!
بردباری و اینا هم که از اثرات سعهٔ صدره. امّا نمیشه به بردباری رسید و سعهٔ صدر نداشت. مثلا نمیشه کم طاقت باشین اما صبور. میشه؟
خوب اول از اون ارور ... واقعا ارور بود چون یه سری جملات انگلیسی نوشت ! من سه بار تایپیدم تا این یکی به دست شما رسید !
اون آدم بافرهنگ (!!!) به کی فحش داده بود ؟ به ما یا به شما ؟
اما درمورد شک ! پس منظور من بودم !خوب چون من بیشتر مواقع یا بیش از حد شادمان و یا بیش از حد ناراحتم ؛ پس واقعا باید به سعه صدر خود بیفزاین که بسیار عمل شاق و دشواریست !
خوب منم نگفتم که از اثرات سعه صدر نیست !بردباری از اثرات سعه صدر هست ولی تا بردبار نباشی نمی توئنی درمورد جهان و اینا تامل کنی !پس تامل در جهان هم از اثرات بردباریه !
غیر اینه ؟
التماس دعا .
البته بگم که همین کامنت شما سه بار به دستم رسیده بود که من یکی ش رو تایید کرده بودم.
اون آدم بسیار بافرهنگ و باشخصیت به من فحش داده بود احتمالا.
در مورد تأمل و اینا حق با شماست و چیزی در جواب ندارم.
شما به منبع دعا نزدیکتری از یه نظرایی، شما باید ما رو دعا کنی.
اعلام :
مثلا نمیشه کم طاقت باشین اما صبور. میشه؟
اینو یادم رفته بود بجوابم ! آره میشه ! میشه درمورد بعضی چیزا صبور بود و درمورد بعضی چیزا کم طاقت !
نمونه کاملش خاله جونمه ! زیاد نمی تونم توضیح بدم ولی آدم جالبیه ! تو مصیبت ها و دشمنی های دیگران با خودش صبر ایوب داره ها ! ولی وقتی بحث مذهبی پیش میاد ؛ خفن قاط می زنه . البت ... چون مثلا منو دوست داره واسه من قاط نمی زنه ولی واسه یه آدم نسبتا رودرواسی دار ؛ حسابی جوش آورده بود !
درمورد مذهب اصلا نمیشه باهاش بحث کرد ! اینو یه چیزی تو حد کفر میدونه ! ولی درمورد هر چیز دیگه ای حرف بزنی ؛ یا حتی بهش توهین کنی ؛ خیلی طاقت داره به خدا !ازمن که برنمیاد !
دیگه صبح شد ! من عجب بیدارم امشب !!!
خب من تا حالا این شکلی بهش فکر نکرده بودم.
اما منظور من این بود که آدم کاملا در کنار صبور بودن، توانایی تحمل مصائبش کم باشه.
لازمه که یادآوری کنم که لغتهای بردبار و صبور متفاوت هستند از نظر معنایی.
اما این چیزی از درستی حرف شما کم نمی کنه.
اوا میلاد تو که رفتی بخوابی دیشب؟(دیشب که چه عرض کنم، سحر)
پس کی دوباره برگشتی؟اااااا مگه تو امروز کلاس نداری؟تازه داشت چشماشم از خستگی وا میرفت
هر کاری که کردم خوابم نبرد. نشستم پای کار و اینا.