خدا رو شکر! پروژهٔ عقد بالاخره تموم شد!
امشب به خوبی و خوشی عقد خواهرم برگزار شد و ما هم کلی عذا خوردیم، جای شما خالی.
تعداد زیادی مهمون اومده بودن و من به خوبی تفهیم شدم که نقش برادر عروس، یکی از کلیدیترین و با اهمیتترین نقشهای ممکن توی کل عروسیه.
اگه من نبودم، ممکن بود مهمونا توی راهروهای خطرناک و پر پیچ و خم سالن گم بشن، یا اسم عروس یادشون بره. یا حتی یه اتفاق فوق العاده وحشتناکتر! ممکن بود جای دستشویی پیدا نشه!
خیلی خیلی امروز من کارای مهمی کردم!
داداش کوچیکم شدیدا دچار بحران روحی شده از عقد خواهرم! من اما کلی خوشحالم! آخه دامادمون هم از آشناهای منه، هم پسر خیلی خوبیه. ایشالا که خوشبخت شن پدر جان!
---
حالا که فکر میکنم میبینم که چقدر «!» گذاشتم توی متن.
نقش مهم برادر عروس وقتی مشخص میشه که خدای نکرده دعوایی صورت بگیره ..اونوقته که باید استین ها رو بالا بزنه و در نجات جان عروس طی یک عملیات انتحاری عروس رو از دسترس مادر داماد حفظ کنه!!!
(چه کامنت دایی مردکی (خاله زنکی!) شد!
یا حق
والا فعلا که ما یک sign-post کامل بودیم. از قسمت دعواش که هیجانش بیشتره چیزی نصیب ما نشد
اگه اهل پول درآوردن از وبلاگت هستی تو این سه تا عضو شو!!
هم خیلی خیلی معتبر هستند وهم پول خیلی خوبی میدن.
http://www.oxinads.com/?a=7227
http://persian-business.com/clicker/signup.php?from=abolfazlx
http://prepay.ir/?referid=3486
انشاء الله پولدار بشی
من که بهت گفتم میلاد جان ، تجربه اول همیشه سخته.انشاالله دفعه بعد بهتر میشی.(اینجام شکلک نداره من تو رو میکشم که اینجا وبلاگ زدی)
حالا کو تا دفعهٔ بعد!
بلاگ اسکای دو تا مزیت داره: 1. می شه همین جا پاسخ نظرات رو داد، 2. شکلک نداره، در نتیجه مجبوری با کلمات بیان کنی منظورتو (الان جا داشت از اون شکلکای مورد علاقه م بزنم)
از پروژه عقد خواهرت فقط خوبی خو شیش بر میگشت به اینکه تو کلی غذا خوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شکمو!
:دی پس چی!؟ ما که الحمدلله نه رقص بلدیم (که البته رقصی هم در کار نبید) نه خوشگلیم. پس فقط غذاش میرسه به ما دیگه :دی