مبارزه

برخیز قهرمان،

و انقلاب کن،

تا ادارات را تعطیل کنی،

و خاطرات حکومت پیشین را یک‌سره نابود.

برخیز قهرمان،

و انقلاب را جان ببخش،

تا تجربه‌های قدیمیان را،

از عداوت به دور بریزی،

و آن‌جا که هستی،

باقی بمانی ...

برای همه‌ی آن زمان‌ها که خواهد آمد.

برخیز قهرمان،

که خون تو زیر چکمه‌های دژخیمان ساری‌است،

برخیز و خروشی به پای کن،

که از طنین‌اش پایه‌های برج‌ها بلرزد،

و فروریزد حکومت این دژم‌پیشگان،

و به همراه‌اش هر آن‌چه که تا کنون ساخته‌ایم،

برخیز قهرمان،

و با قهرمانی‌ات، شعله‌های آتش را چنان افروخته کن،

که در آن هر آن‌چه هست بسوزد:

از ریش ستم‌گر

تا خوشه‌ی گندم‌ات.

برخیز ای قهرمان ...